۱۳۸۸ آذر ۲۶, پنجشنبه

مِهر

...گفت:
از آشنایی شروع شد
به دوستی رسید
با گذشت زمان، مِهر آمد
آن مهر افزونتر شد
و هر روزی که می گذرد
فزونی یابد
و خدایی تر شود.

...گفتم:
مرا هم درس این مهرورزی بیاموز

...گفت:
مهر هم چون هر شاخه ای
تر و تازه
نهالی است که
با گرمی و روشنایی آفتاب محبت
و آب دوستی و الفت
سرشارتر و شاداب تر گردد

اگر از آن بوتهء زیبا
گلهای تازه و تر خواهی
و بار و ثمر جویی
دل بدو دار
و از نوازشش دریغ مدار...

شعر از جناب دکتر جلیل محمودی

۱۳۸۸ آذر ۲۰, جمعه

دیان علایی: دنیا به مسئله بهائیان ایران توجه دارد





مجلس نمایندگان آمریکا با صدور قطعنامه‌ای خواهان آزادی هفت رهبر بهاییان ایران شد. این هفت نفر بیش از یک سال و نیم است که بر اساس قرار بازداشت موقت در زندان به سر می‌برند.

قرار بود روز یکشنبه گذشته محاکمه این هفت نفر آغاز شود، اما بدون ذکر هر دلیلی برای چندمین بار این محاکمه به تعویق افتاد.

دیان علایی، نماینده جامعه بهائیان ایران در سازمان ملل، در گفت‌وگو با رادیو فردا به پرسش‌هایی در این زمینه پاسخ داده است.
  • رادیو فردا: خانم علایی، جزئیات قطعنامه اخیر مجلس نمایندگان آمریکا در مورد آزادی هفت بهایی در بند در ایران چیست؟

دیان علایی: اين اولين قطعنامه‌ای نيست که کنگره آمريکا تصويب می‌کند، ولی نشان می‌دهد کشورهايی که حقوق بشر برايشان مهم است، نگران وضعيت بهاييان و وضعيت حقوق بشر در ايران هستند.
  • قرار بود يکشنبه گذشته محاکمه هفت تن از بهاييانی که در ايران بازداشت شده‌اند آغاز شود، ولی اين محاکمه به تعويق افتاد. آيا می‌دانيد دليل عقب افتادن اين محاکمه چيست؟

تا جايی که ما اطلاع دارد به خانواده اين افراد و وکلای آنها چيزی نگفته‌اند و حتی وکلا به طور رسمی دعوت نشده بودند که در دادگاه حاضر شوند، بر اساس تاريخی که از قبل اعلام شده بود وکلا به دادگاه می‌روند و آنجا متوجه می‌شوند که تاريخ دادگاه عقب افتاده است، ولی هيچ تاريخ جديدی را به آنها ابلاغ نکرده‌اند.
  • اتهامات اين افراد به طور مشخص چيست؟

جاسوسی برای اسرائيل، توهين به مقدسات اسلامی، تبليغ عليه نظام جمهوری اسلامی و يک اتهام هم بعداً اضافه شد؛ مفسد فی‌الارض.
  • سرنوشت اين افراد را چگونه ارزيابی می‌کنيد؟

ابتدا تمام اين اتهامات را رد می‌کنيم، اين هفت نفر نه جاسوس هستند نه به اسلام توهين کرده‌اند و نه عليه جمهوری اسلامی کاری انجام داده‌اند. اين بازداشت فقط جنبه مذهبی دارد و اين افراد صرفاً به خاطر اعتقادات دينی خود بازداشت شده‌اند.

اين مسئله نشان می‌دهد دولت ايران نمی‌تواند افراد دگرانديش در هر زمينه‌ای را تحمل کند. اين هفت نفر بهايی بودند و فقط به مسايل زندگی روزمره جامعه بهايی رسيدگی می‌کردند.
  • آيا اينها علناً رسيدگی به جامعه بهاييان ايران را مطرح کرده‌اند؟

بله، دولت می‌دانست که اين افراد چنين کاری انجام می‌دهند چون بارها وزارت اطلاعات اين هفت نفر را احضار و بازجويی کرده بود، بنابراين دولت می‌دانست اين هفت نفر چه کسانی هستند و چه کاری انجام می‌دهند.
  • اين اقدام از نظر قوانين جمهوری اسلامی آزاد است؟

ديانت بهايی به آن صورت روحانيونی ندارد و به اين صورت است که تمام بهاييان ايران محافل خود را انتخاب می‌کنند که ۹ نفر هستند. اول انقلاب دو گروه از اين ۹ نفر محفل ملی بهاييان را کشتند و بعد هم گفتند بهاييان ديگر حق ندارند محافل خود را انتخاب کنند.

اموری چون ازدواج، دفن مردگان، تربيت روحانی کودکان و ديگر مسايل يک جامعه دينی بايد به نحوی رسيدگی شود و به همين دليل گروهی تشکيل شد شامل اين هفت نفر که سعی می‌کردند به مسايل دينی و روحانی بهاييان ايران رسيدگی کنند.
  • در نظر داريد برای آزادی اين افراد و يا روشن کردن وضعيت آنها چه اقداماتی انجام دهيد؟

بايد فشار کشورهای ديگر افزايش يابد، مانند همين قطعنامه‌ای که اکنون در کنگره آمريکا تصويب شد، يا قطعنامه‌ای که دولت کانادا قرار است در مجمع عمومی سازمان ملل به رأی بگذارد، يا سخنان دبيرکل سازمان ملل و يا کميسريای عالی حقوق بشر و بياينه‌های سازمان‌های بين‌المللی که به دولت ايران فشار می‌آورند.

دولت ايران بايد بداند همه دنيا به مسئله حقوق بشر در ايران و از جمله آزادی اديان و ايرانيان بهايی توجه دارند.

۱۳۸۸ آذر ۷, شنبه

پیام بیت ‌العدل اعظم


۲ شهرالقول ۱۶۶
۲۴ نوامبر ۲۰۰۹
ستایندگان اسم اعظم در کشور مقدّس ایران ملاحظه فرمایند
دوستان عزیز و محبوب،
(۱)        بر اساس اطّلاعات واصله، اخیراً ترجمۀ فارسی مجموعۀ جدیدی از آثار بهائی در بارۀ حیات خانواده که در مارس ٢٠٠٨ به زبان انگلیسی منتشر گردید به دست آن عزیزان درگاه الهی رسیده و مشغول مطالعه و مشورت در مورد اندرزهای ارزشمند آن هستید. توجّه شما به این مسئلۀ مهم موجب مسرّت قلبی این جمع شد و ما را بر آن داشت که نکات ذیل را با شما در میان گذاریم. 
(۲)        پیروان حضرت بهاءالله در سراسر عالم از زن و مرد و از هر قوم و نژاد می‌کوشند تا هم‌گام با دوستان و هم‌کاران خود قدمی مثبت در راه تأسیس جامعه‌ای بر اساس عدالت و دنیایی بر پایۀ وحدت بردارند، دنیایی که در آن افراد بشر تفاوت‌های ظاهری خود را جلوه‌ای از زیبایی و کمال بوستان عالم انسانی بدانند و با روحیّه‌ای مبتنی بر یادگیری و الهام از تعالیم الهی و به مدد استعداد‌های متنوّع خدادادی با اتّحاد و اطمینان در جهت استقرار مدنیّتی پیشرو تلاش نمایند. بهائیان فرصت مشارکت در چنین مشروع عظیمی را موهبتی ربّانی می‌شمارند و معتقدند که از جمله شرایط لازم برای موفّقیّت در این امر شکوه‌مند، کسب فضایل اخلاقی است. خانواده در مقام یک واحد انسانی و هستۀ اصلی اجتماع بشری کانونی است که فضایل اخلاقی و توان‌مندی‌های بنیادی لازم باید در آن شکل گیرد، زیرا عادات و رفتاری که در خانواده پایه‌ریزی می‌گردد از خانه به محلّ کار و حیات اجتماعی و سیاسی هر ملّت و سرانجام به روابط بین‌المللی تعمیم می‌یابد.
(۳)        از جمله نشانه‌های سقوط اخلاقی در نظام اجتماعی کنونی جهان، ضعف پیوند روحانی در روابط خانوادگی است. عدم رعایت کامل تساوی زن و مرد و بی‌توجّهی به حقوق کودک در خانواده موجب رواج فرهنگی می‌گردد که از خصوصیّات بارز آن تحقیر زن و فرزند، تحمیل ارادۀ شخصی به دیگران و سرانجام اِعمال زور و خشونت، ابتدا در خانواده و سپس در مدارس و محلّ کار و نهایتاً در کوی و برزن و صحنۀ اجتماع، می‌باشد. در چنین جوّی، خانواده که بهترین محیط برای آموختن اصل مشورت و تصمیم‌گیری جمعی است خود عاملی در جهت پرورش و تداوم استبداد در جامعه می‌گردد.
(۴)        نکتۀ اساسی که در زمینۀ استحکام خانواده باید مورد توجّه خاصّ قرار گیرد این است که اگرچه اهمّیّت خانواده در بسیاری از فرهنگ‌ها مورد تأکید می‌باشد و چه بسیار شواهدی که گویای نقش مثبت خانواده در پیشرفت عمومی است ولی مواردی نیز وجود دارد که توجّه بیش از حدّ به مصالح خانوادگی، خواه و ناخواه، موجب بروز نوعی تنگ‌نظری اجتماعی گردیده و در نهایت به حال دیگران مضر واقع شده است. چه بسا خانواده‌های باثبات و متّحدی که بر اثر دید تعصّب‌آمیزی که نسبت به بخشی از اجتماع دارند به کودکان خود مفهوم "خودی و بیگانه" را القا می‌کنند، غافل از اینکه تلقین چنین افکار مسموم کننده‌ای حسّ نوع‌دوستی و عدالت‌خواهی را در وجود آنان ضعیف می‌کند. جای تعجّب نیست اگر کودکانی که در چنین محیطی پرورش می‌یابند در سنین بلوغ یا در مقابل رنج و درد انسان‌ها بی‌تفاوت شوند، یا ظلم و ستم به دیگران را عملی جایز و مشروع شمرند و یا خود نیز احتمالاً به رواج آن کمک نمایند. به علاوه از آنجایی که در جوامع سرکوب‌گر و خشن دفاع از حقوق بشر و حمایت از ستم‌دیدگان امر دشواری است این قبیل افراد به جای ترویج عدالت و حمایت از مظلومان راه آسان‌‌تر یعنی سکوت و یا سازش‌ با ستم‌گر را برگزیده، نادانسته سدّ راه پیشرفت روحانی و معنوی خود و ترقّی ملّت خویش می‌گردند.
(۵)        تعلیم عدل و انصاف در خانواده اقدامی اساسی در جهت رفع این نارسایی بزرگ اجتماعی است. فرزندان باید آن چنان تربیت شوند که هر انسانی را بدون در نظر گرفتن دین، قوم و یا هر گونه تعلّق دیگری هم‌نوع خود دانسته گرامی شمرند و به این بیان که نمایان‌گر روح این زمان است ناظر باشند: "سراپردهٴ یگانگی بلند شد به چشم بیگانگان یک‌دیگر را مبینید همه بار یک دارید و برگ یک شاخسار." ملاحظه فرمایید که چطور کودکان بر اثر تربیت فرا می‌گیرند که به فکر حقوق افراد خانوادۀ خویش باشند. با تربیت بیشتر می‌آموزند که رعایت حال همسایگان و خدمت به آنان را نیز واجب شمرند. در سطحی برتر، تربیت درست می‌تواند به آنان یاری دهد تا با بینشی وسیع‌تر عزّت وطن و ملّت خویش را مدّ نظر قرار دهند و هنگامی که این وسعت بینش به منتهی درجۀ کمال رسد البتّه پیشرفت نوع انسان و خیر و صلاح تمامی مردم جهان را یکی از اهداف زندگی خود قرار خواهند داد. خانواده محیطی است که در آن، این افکار بلند و شکوه‌مند جهان‌شمول می‌تواند پرورش یابد و بدین ترتیب نسل‌های برومندی تربیت شوند که ترقّی و پیشرفت خود را در سعادت و عزّت دیگران بینند.
(۶)        ای حبیبان باوفا، در این ایّام پرآلام که خود با انواع مشکلات ناشی از ظلم و بی‌عدالتی مواجه هستید و در زمانی که ملّت شریف ایران در جهت یافتن راه حلّی مناسب برای مسائل پیچیدۀ خود در تکاپو و تلاش است، به مطالعه و تعمّق در مورد حیات خانواده ادامه دهید و در بارۀ دست‌آوردهای جامعۀ اسم اعظم در این زمینه تأمّل کنید. برداشت خود از این مسائل را با همسایگان، دوستان و هم‌کاران در میان نهید تا از تجارب هم‌دیگر بهره‌مند شوید. در مشورت با آنان بیاندیشید که چگونه در عمل، هر یک از اعضای خانواده می‌تواند در ایجاد جوّی مثبت نقشی سازنده ایفا کند و چطور می‌توان اطمینان حاصل نمود که در این راه، هر نسل پیشرفت چشم‌گیرتری نسبت به نسل‌های گذشته داشته باشد. شاید از این طریق به انجام خدمتی به وطن مألوف موفّق گردید.
(۷)        در اعتاب مقدّسۀ علیا به یاد آن برگزیدگان حضرت کبریا به دعا مشغولیم.

۱۳۸۸ آذر ۲, دوشنبه

 هُو الابهَی الابهی

ای خداوند مهربان بندهء درگاه تو ايم و ملتجی به آستان مقدّس تو جز رکن شديد پناهی نجوئيم و به غير کهف حمايتت التجا نکنيم حفظ و صيانت فرما و عنايت و حمايت کن ما را موفّق نما تا رضای تو جوئيم و ثنای تو گوئيم و در راه حقيقت پوئيم مستغنی از غير تو گرديم و مستفيض از بحر کرم تو شويم در اعلاء امرت کوشيم و در نشر نفحاتت سعی بليغ نمائيم از خود غافل گشته به تو مشغول شويم و از ما دون بيزار شده گرفتار تو گرديم ای پروردگار ای آمرزگار فضل و عنايتی و فيض و موهبتی تا بر اين موفّق شويم و به اين مؤيّد گرديم توئی مقتدر و توانا و توئی واقف و بينا انّک انت الکريم انّک  انت الرّحيم انّک انت الغفور العفوّ القابِلُ التّوبة و غافِرُ الذّنوب شَديدُ المحال .    ع ع

۱۳۸۸ آبان ۳, یکشنبه

هُو الابهی

هُو الابهی

ای پروردگار مستمندانيم مرحمتی کن و فقيرانيم از بحر غنا نصيبی بخش محتاجيم علاجی ده ذليلانيم عزّتی ببخش جميع طيور و وحوش از خوان نعمتت روزی خوار و جميع کائنات از فيض عنايتت بهره بردار اين ضعيف را از فيض جليل محروم مفرما و اين ناتوان را از توانائی خويش عنايتی بخش رزق يومی را رايگان ده معيشت ضروری را برکتی احسان فرما تا مستغنی از دون تو گرديم و بکلّی به ياد تو افتيم راه تو پوئيم روی تو جوئيم راز تو گوئيم توئی توانای مهربان و توئی رازق عالم انسان .     ع ع

۱۳۸۸ مهر ۲۷, دوشنبه

محاکمۀ هفت بهائی ایرانی



محاکمۀ هفت رهبر زندانی بهائی در ایران برای روز یکشنبه برنامه ریزی شده است. با این حال وکلای مدافع آنها ابلاغیۀ قبلی متداول را که طبق قوانین ایران لازم است، دریافت نکرده اند.
دیان علایی، نمایندۀ جامعۀ جهانی بهائی در سازمان ملل در ژنو، گفت: «روشن نیست که آیا محاکمه در یکشنبه برگزار خواهد شد یا دوباره به تعویق مى‌افتد.»
وی گفت: «اگر محاکمه انجام نشود، باید طبق قانون ایران این هفت بهائی به قید وثیقه آزاد شوند. آنها کاملاً از اتهاماتی که به ایشان وارد شده مبرا هستند و از ابتدا نباید زندانی می شدند.»
به گفتۀ خانم علایی، بر اساس قوانين ایران وکیل مدافع بايد حداقل دو روز اداری قبل از محاکمه، ابلاغیۀ دادگاه را دریافت کند. وی اشاره کرد که در ایران جمعه روز اداری نیست و اين كه وکلا تا کنون ابلاغيه را دریافت نکرده اند، احتمالا به معناى تعويق مجدد دادگاه است.
محاکمۀ اين هفت زندانی نخست برای ۲۷ مرداد (۱۸ اوت) برنامه ریزی شده بود. اما در ۲۶ مرداد (۱۷ اوت) تاريخ محاکمه به ۲۶ مهر (۱۸ اکتبر) تغییر یافت، زیرا مقامات دادگاه با تقاضاهای وکلای مدافع که به علت نداشتن دسترسی کافی به زندانیان، زمان بیشتری جهت حصول آمادگی خواسته بودند، موافقت کردند.
این هفت نفر آقای بهروز توکلی، آقای وحید تیزفهم، خانم مهوش ثابت، آقای جمال الدین خانجانی، آقای سعید رضایی، خانم فریبا کمال آبادی و آقای عفیف نعیمی هستند.
همه جز یک نفر در ۲۵ اردیبهشت ۱۳۸۷ (۱٤ مه ۲۰۰۸) در منازل خود در تهران دستگیر شدند. خانم ثابت در ۱۵ اسفند ۱۳۸۶ (۵ مارس ۲۰۰۸) هنگام سفر در مشهد دستگیر شد. آنها از آن زمان در زندان اوین تهران نگه داشته شده اند و اولین سال بازداشت خود را بدون اتهام رسمی یا دسترسی به وکیل، در این زندان گذراندند.
خبرگزاری‌های رسمی ایران می‌گویند این هفت نفر به «جاسوسی برای اسرائیل، توهین به مقدسات اسلام و تبلیغ علیه جمهوری اسلامی» متهم هستند. همچنین گزارش شده آنها با اتهام «مفسد فی الارض» روبرو خواهند شد.
خانم علایی گفت: «همۀ این اتهامات واهی و بی اساس هستند. برای مثال اتهام جاسوسی آنها برای اسرائیل را در نظر بگیرید. تمام این اتهام از آنجا ریشه می‌گیرد که مرکز دینی و روحانی آئین بهائی به علل تاریخی در حیفا در اسرائیل قرار دارد.»
«درست همان طور که انتظار می‌رود یک اسقف کاتولیک با واتیکان در ارتباط باشد، این هفت نفر –با اطلاع دولت ایران- با مرکز روحانی خود که اتفاقاً در اسرائیل قرار دارد، مکاتبه داشتند. این به هیچ وجه جرم محسوب نمی‌شود.»

۱۳۸۸ مهر ۲۲, چهارشنبه

دشمنی و عداوت با بهاییان




دستگیری 54 جوان بهایی شیرازی نه واقعه‌ای است كه از صفحه روزگار محو شود و نه امری است كه دامان ستم‌پیشه‌گان را در روز داوری رها نماید. همچنین خط مشی كلی سیاست و حاكمیت در ایران با بهاییان امری نیست كه بر كسی پوشیده مانده باشد و عزم و آرزوی به انزوا راندن و امحاء بهاییان از تمامی تعاملات اجتماعی در این مرز و بوم چه به صورت آشكار مانند عدم استخدام بهاییان در مشاغل و دانشگاهها و برخی از مدارس و اشاعه دروغ و افترا در جراید و رسانه ها و چه به صورت پنهان كه وارد ساختن فشارهای روزمره در گستره وسیعی از بازجویی‌های خشن ،‌ تشدید محدودیتهای سنگین اقتصادی ، آسیب رساندن به امنیت جانی و روانی ، اشكال‌تراشی در تحصیلات آموزشی و فشار در مدارس و حتی دفن اموات و تعرض به قبور مردگان است حداقل نیاز كینه‌توزیانه دشمنان دیانت جدید است كه به یك هنجار عادی و طبیعی و نورم معمول تبدیل شده است كه هر روز بر شدت آن افزوده می‌شود.
پس طبیعی است كه بهاییان در ایران دست به هر اقدامی بزنند كه موجب اعتلا این مرز پرگوهر شود شكاكان را خوش نیاید و ذائقه ناسالم ایشان تلخ و متغیرگردد. بدینسان است كه اجازه حضور و مشاركت در عرصه‌های مختلف به بهاییان داده نمی‌شود و در نهایت كذب و ریا به ملت ایران ، چنین اعلان و القاء می‌كنند كه بهاییان خود تمایلی به مشاركت در عرصه‌های اجتماعی ندارند. زهی اندكی مآل اندیشی ، اگر اندك توجهی به عشق ایران و ایرانی در وجود خود می‌نمودند تدریس و تشویق اطفال مناطق محروم آنهم به صورت رایگان مورد امتنان و ستایش قرار میگرفت و تفاوتی نداشت كه این امر مبرور را بهایی و یا غیر بهایی انجام دهد.

اما از آنجایی كه متاسفانه برخی از مسئولین محترم ، دشمنی و عداوتی سرسخت و پایان ناپذیر با بهاییان پیشه خود ساخته و كمر همت بر قلع و قمع ایشان محكم بسته‌اند و فضای ایران را به نحو تاثرآوری به غبار تیره تعصبات بی‌امان برعلیه بهاییان آلوده ساخته‌اند ، لاجرم هر اقدام خیرخواهانه از سوی بهاییان را به نوعی فعالیت علیه نظام تعبیر می‌كنند و هر عملی را مآلا نوعی جرم قلمداد می نمایند. اگر بهاییان بخواهند ( كه البته نیز می‌خواهند) نفوسی را از ظهور دیانت جدید خداوند باخبر سازند فریاد منكرین شریعت الهی به آسمان میرسد كه این كار جرم است. اگر بهاییان بخواهند مطابق تعالیم دینی خود خدمتی به وطن و ابناء وطن نمایند اهل بهتان تاب نیاورده باز فریاد میزنند كار این گروه تبلیغ دیانت بهایی است ! برای معاندین امرالله قابل درك نیست كه بهاییان هدفشان وحدت عالم انسانی است و در این راه كمك و مساعدت و اعتلاء همه ابناء نوع انسان برایشان فرض و واجب است. مراجع فهیم و مسئولان تیزبین باید بدانند و مطمئن باشند بهاییان طبق اصول اعتقادی و ایمانی و باورهای قلبی خویش و هدایات بیت العدل اعظم الهی همواره بین فعالیت‌های اجتماعی و امور مربوط به معرفی دینشان تفكیكی بسیار بارز را قائلند و این دو را با هم درنمی‌آمیزند و هیچگاه هدفشان از كمك به نفوس انسانی ، بهایی نمودن آنها نبوده و نیست چون اینگونه رفتار را برخلاف رضای معبود و تعالیم آیین خویش میدانند. این یك اصل اعتقادی بهاییان است. خدمت و كمك به همنوع ریشه در اعتقادات بهایی دارد. در این باره چندین نص از طلعات مقدسه بهایی جهت تنویر افكار ارائه میشود .
حضرت بهاءالله در كتاب عهدی میفرمایند :" نوصیكم بخدمت الامم و اصلاح العالم ."
و نیز در لوح مقصود میفرمایند "امروز انسان كسی است كه به خدمت جمیع من علی الارض قیام نماید."
حضرت عبدالبهاء میفرمایند :" محبت به خلق محبت به خداست . مهربانی به خلق خدمتی به خدا " خطابات حضرت عبدالبها جلد یك ص 218
همچنین میفرمایند :" ای متوجّه الی اللّه نامه‌ات رسید از مضمون معلوم گردید که آرزوی خدمت فقرا داری چه آرزوئی بهتر از این آرزو . نفوس ملکوتی نهایت آمالشان اینست که موفّق به خدمت فقرا شوند و دلداری از فقرا بکنند و نوازش ضعفا بنمایند و از وجودشان ثمری حاصل گردد خوشا به حال تو که چنین آرزوئی داری" منتخباتی از مكاتیب حضرت عبدالبها جلد یك ص 112
همانطوری كه در نصوص فوق و صدها نص مشابه دیگر ملاحظه میشود دایره خدمت بهاییان "امم" و "عالم" است و همه "خلق" در این دایره قرار دارند و برای خدمت به ابناء بشر فرقی بین شیعه و بهایی و دیگر ادیان مطلقا دیده نمیشود و انسان‌ها با عقایدشان مرزبندی و گروه بندی نشده‌اند. بهاییان ناظر به اصل "وحدت عالم انسانی" هستند و همه نوع بشر را آفریده یك پروردگار میشمارند و خدماتشان نشات گرفته از آن اصل بدیع است. دیانت بهایی مرزبندیی كه توسط برخی از علمای ادیان انجام گرفته و هریك از آنها نظر به مطامع مادی ، پیروان و مقلدین خود را مقدس و دیگران را نجس و كافر و ضاله میشمارند را برداشته و آن را مردود اعلان نموده و سنجش ایمان قلبی آدمیان را به روز داوری و حساب و میزان موكول نموده است.
ولی افسوس كه نشستگان بر مسند قضا چشمانشان بسته و گوشهای خویش را به سختی گرفته و اتهام خود را مكرر اندر مكرر تكرار می‌كنند و نمی‌خواهند قبول كنند كه در دیانت بهایی تبلیغ و خدمت به نوع انسان دو امر مجزا از یكدیگر بوده و بسیار مغرضانه و غیرمنصفانه است كه خدمت بهاییان به هموطنان را به تبلیغ دیانت بهایی منتسب سازند.
هدف این مقاله بررسی موضوع تبلیغ دیانت بهایی نبوده بلكه ذكر مختصر این حقیقت است كه خدمت بهاییان به ایران و ایرانیان و همچنین سایر مردمان جهان در عرصه‌هایی مانند رفع بیسوادی ، امحاء نابرابری‌های اجتماعی و دفع تبعیضات جنسی و امثال آن یك وظیفه دینی مانند نماز و روزه ‌است كه هیچگونه پیوندی با تبلیغ دیانت بهایی نداشته و نباید داشته باشد. علاوه بر آن ، مشاركت و همكاری در اینگونه مسائل از جمله موازین شناخته شده حقوق بشر نیز می‌باشد. ولی از آنجایی كه اتهام آن عزیزان "قصد تبلیغ دیانت بهایی" یا "تبلیغ " عنوان شده است لاجرم چند نكته‌ای در باره "قصد" و "تبلیغ" صحبت میشود.
اگر نفوس بهایی قصد صحبت در باره دیانت خود را داشته باشند قطعا تحت هیچ پوششی و بسیار صریح و شفاف این عمل را انجام می‌دهند. البته با ملاحظه این امر كه حس عناد مدبرین و مغلین برانگیخته نشود كه این امر بر مسئولین محترم كاملا واضح و آشكار است. اما اینكه رایی بنا به اتهام قصدی انجام نشده و كذب صادر گردد علاوه بر آنكه تعمیم و قبول چنین قضاوتی سبب هرج و مرج و آشوب جامعه خواهد شد حكمی بغایت ناعالادنه و غیر معقول بوده كه كاملا در تضاد با موازین حقوقی و اخلاقی و دینی قرار داشته و به سخره گرفتن عدالت و داوری است. بر طبق این معیار و ارزش میتوان هر بیگناهی را به اتهام اینكه قصد خواهد داشت عملی را انجام دهد صرفا بنا به میل و فكری شكاك و تعصبی كور بازداشت و بلافاصله او را متهم و سپس مجرم تلقی كرد و برای او هرگونه حكمی صادر نمود.
آنچه كه از نتیجه حكم دادگاه مستفاد میشود چنین است كه این عده بالاخص سه تن از این نازنینان در پی تبلیغ دیانت بهایی ( كه البته این امر كاملا نادرست و كذب است) بین محرومترین و فقیرترین سطح جامعه طبقاتی ایران امروز بوده‌اند و از آنجایی كه در قانون نانوشته شده و روایی ایران تبلیغ دیانت بهایی نیز جرم است لذا حكم حبس و تحمل اهانتهای كلاسهای توهینی را باید پذیرا باشند.
به حكم منطق می‌توان نتیجه گرفت هنگامی كه تبلیغ چیزی ممنوع و جرم باشد پس منتج آن تبلیغ به طریق اولی نیز ممنوع و جرم است و حتی جرمی سنگین‌تر و نابخشودنی‌تر. بدین ترتیب از رای دادگاه استنتاج میشود كه بهایی بودن نیز خود جرمی است بزرگ و اعتقاد به دیانت بهایی در ایران یك بزه و جرم محسوب میگردد. بنا به احتمالات بهایی ستیزان ،‌ اگر آن ایرانیان فراموش شده یعنی افراد بی‌بضاعت سهل‌آباد نیز بهایی میشدند امری مجرمانه انجام داده و مستوجب تعقیب و كیفر قضایی بودند. لذا چنانكه بر برخی از هموطنان عزیز هنوز این نكته مسجل نگردیده بود كه بهاییان بنا به اعتقادات دینی خویش مورد حبس و زندان و گرفتار نامهربانان میگردند زندانی بودن این سه عزیز سرفراز و سایر زندانیان دربند و محدودیت شدید و غیرعادلانه و غیر انسانی بر جامعه بهایی ایران و سلب حقوق خداداده ایشان شاهد و گواه بر صدق این مدعاست.
اگر بهایی بودن و اعتقاد به ظهور دیانت جدید جرم محسوب نمی گردد پس بهایی شدن نیز به تبع اولی جرم نخواهد بود و صحبت و گفتگو در باره دیانت جدید خداوند نیز اساسا و قانونا عملی مجرمانه نباید محسوب گردد. نمیشود كه بهایی بودن جرم نباشد ولی بهایی شدن جرم باشد. ضمن آنكه دین تحمیلی و زوری خوشایند هیچكسی نیست و هر نفسی از آن لحاظ كه انسان است حق دارد راه و روش عبادت با خدای خویش را انتخاب كند و نیز حق دارد در باره اعتقادات قلبی خویش با دیگر انسانها به صحبت بنشیند. از سوی دگر عنایت به این نكته ظریف است كه اگر بنا به دلایلی كه البته واهی و نادرست است تبلیغ دیانت بهایی جرم است با استناد به همان دلایل محكمه پسند تبلیغ دیانت اسلام و سایر ادیان نیز جرم است. معتقدین به فرضیه جرم بودن تبلیغ دیانت بهایی بنا به دلایل خویش و البته بسیار شدیدتر و محكم تر و گسترده تر از آن ، خود اول مجرمین خواهند بود.
از طرف دیگر عده‌ای كه می‌خواهند تبلیغ دیانت بهایی را جرم تلقی كنند خواسته یا ناخواسته به تبع اولی اظهار عقیده و آزادی بیان را جرم تلقی می‌كنند و پس ازآن اندیشیدن و تفكر را جرم برمی‌شمارند و برای خرد و عقل آدمیان بالاخص شیعیان ، بنا به مصالح مادی و منافع حیاتی خویش حد و مرزی تعیین می‌كنند كه اگر فردی از آن عبور كند مجرم است و بدینگونه حق طبیعی و خدادادی تفكر را از انسان سلب می‌كنند و آنچه را كه خدا به رایگان به همگان داده ، ایشان آن را از همه می‌ستانند و خدای را مجرم شمرده كه چرا چنین حقی به مخلوقات اعطاء كرده است ، بلكه باید به صورت هدفمند و كوپنی به عده‌ای خاص این حق داده شود و نه همگان !
در پایان ذكر مجدد این نكته به نظر جالب است كه در همان حكم دادگاه به طور ضمنی مسئولین محترم اضطراب و تشویش عمیق خود را از بهایی شدن فقیران شیرازی پنهان نكرده‌اند و جرم آن عزیزان در زندان و كلاسهای افترا و بهتان اینست كه این محرومان و بیسوادان را می‌خواستند بهایی كنند. باز بنا به فرض محال كه این چنین بود ، مگر بهایی شدن چند نفر انسان فراموش شده بیسواد و فقیر چه خطر عظیمی به دنبال دارد؟
همه این مظالم بیحد و مرز از آنجا نشات گرفته كه در جمهوری اسلامی ، بهایی بودن یك جرم تایید نشده است .

ایّام محرمه

ایّام محرمه در تقویم بهائی
در هر سال بهائی ۹ روز به نام ایّام محرّمه وجود دارد که در آن روزها بهائیان کار اداری، مالی و تجاری را تعطیل می‌کنند. این روزها یادبود مهمترین روزها و وقایع تاریخ امر بهائی هستند که از این ایّام میتوان عید رضوان که سلطان اعیاد است را نام برد و همچنین عید نوروز که آغار گر سال جدید بهائی است.

۱ فروردین (یوم محرمه)

عید نوروز

عید صیام یا نوروز یکی از ایام محرمه در دیانت بهائی است که حضرت باب آنرا در کتاب بیان به عنوان عید مقرر کرده اند و حضرت بهاءالله نیر در کتاب اقدس این مسئله را تائید کرده‌ اند. تقویم بهائی دارای ۳۶۵ و یا ۳۶۶ روز در سالهای کبیسه است که عید نوروز آغاز کننده سال جدید بهائی میباشد.

۱ اردیبهشت، ۱۲۴۲ (یوم محرمه)

اظهار امر حضرت بهاءالله در باغ رضوان بغداد عید اعظم رضوان

در ۲۱ آوریل سال ۱۸۶۳ میلادی پیش از آنکه حضرت بهاءالله را از بغداد به اسلامبول تبعید کنند ایشان در خارج شهر بغداد در باغی به نام نجیبیه رسالت روحانی خویش را به عموم همراهانشان اعلام فرمودند و گفتند موعودی هستند که حضرت باب و جکیع انبیاء پیشین به ظهورشان بشارت دادند. حضرت بهاءالله به همراه ۱۱ نفر از خانواده شان و ۲۶ نفر از مؤمنین ۱۲ روز را در باغ رضوان ماندند که اوّلین روز آن را روز اوّل عید رضوان یا عید گل مینامند و روزهای نهم و دوازدهم آن هم از ایام محرمّه میباشد، پس از ۱۲ روز ماندن در باغ نجیبیه (رضوان) آنجا را به طرف استانبول ترک میکند.این ایّام سرور انگیزترین ایّام متبرکه و تعطیلات دینی بهائی است.

۹ اردیبهشت، ۱۲۴۲ (یوم محرمه)

نهم عید رضوان

در نهمین روز عید رضوان مطابق با نهم اردیبهشت ماه ۱۱ نفر از عائلهء حضرت بهاءالله و ۲۶ تن از پیروانشان به باغ نجیبیه خارج شهر بغداد در ساحل رود دجله وارد شدند و این ایام که از ۲۱ آوریل (اوّل اردیبهشت) آغاز و تا ۲ می (دوازدهم اردیبهشت) ادامه دارد سرور انگیزترین ایّام متبرکه و تعطیلات دینی بهائی است که جشن گرامیداشت ایام اظهار امر جمال مبارک است.

۱۲ اردیبهشت، ۱۲۴۲ (یوم محرمه)

دوازدهم عید رضوان

در عصر ۲ می سال ۱۸۶۳ میلادی پس از ۱۲ روز اقامت در باغ نجیبیه (رضوان) حضرت بهاءالله به همراه ۱۱ نفر از خانواده شان و ۲۶ نفر از مؤمنین آن مکان را به سمت اسلامبول ترک نمودند.

۲ خرداد، ۱۲۲۳ (یوم محرمه)

اظهار امر حضرت باب

اظهار امر حضرت اعلی جل ذکره نزد باب الباب (جناب ملّاحسین) در شب چهارشنبه پنجم جمادی الاولی مطابق ۲۳ می ۱۸۴۴

۹ خرداد، ۱۲۷۱ (یوم محرمه)

صعود حضرت بهاءالله

۱۸ تیر، ۱۲۲۹ (یوم محرمه)

شهادت حضرت باب در تبریز

حضرت رب اعلی و جناب انیس در زمان ناصرالدین شاه به فرمان امیرکبیر در روز ۲۸ شعبان ۱۲۶۶ برابر با ۹ ژوئیه ۱۸۵۰ و ۱۸ تیر ۱۲۲۹ در میدان سربازخانه تبریز تیرباران شدند که در این واقعه مهم تاریخی میتوان به عدم موفقیت به کشتن حضرت باب و انیس در بار اول به وسیله فوج ناصری سام‌خان ارمنی با ۷۵۰ سرباز، در ۳ صف، هر صف ۲۵۰ نفر اشاره کرد که پس از تیرباران و فرو نشستن گرد و غبار و دود باروت، دیدند که حضرت باب از نظرها غایب شده ‌اند، سام‌خان فوج خود را برداشته و برد و آقاجان بیک خمسه‌ای سرتیپ فوج خاصّه، مامور این اقدام شد که منجر به شهادت حضرت رب اعلی گردید، در این بار پس از تیرباران سینه باب و محمد علی از ضرب گلوله‌ها یکی شده بود و صورتشان اندکی آزرده شده بود.

۲۷ مهر، ۱۱۹۸ (یوم محرمه)

میلاد حضرت باب در شیراز

۲۱ آبان، ۱۱۹۶ (یوم محرمه)

میلاد حضرت بهاءالله در طهران

حضرت بهاءالله (میرزا حسینعلی نوری) شارع دیانت بهائی در تاریخ ۱۲ نوامبر ۱۸۱۷ برابر با ۲۱ آبان ۱۱۹۶ در طهران و در خانواده‌ای ثروتمند متولد شدند. پدرشان میرزا بزرگ نوری از رجال دوره فتحعلی شاه و مردی ادیب و خطاط بودند که در دربار شاه ایران منصبی عالی داشتند. با ندای حضرت باب در سال ۱۸۴۴ میلادی برابر با ۱۲۲۳ شمسی در سن ۲۷ سالگی به پیروان او پیوستند و در سال ۱۸۵۱ پس از شهادت حضرت باب ایشان را به کربلا تبعید کردند و سپس از آنجا به استانبول، ادرنه و در آخر به زندان شهر عثمانی یعنی عکا واقع در اراضی فلسطین تبعید شدند. جمال مبارک درسن ۷۵ سالگی در سال ۱۸۹۲، ۷۰ روز پس از نوروز صعود نمودند و آرامگاهشان در شهر عکا به نام روضه مبارکه قبله بهائیان عالم است

۱۳۸۸ مهر ۱۸, شنبه

آثار حضرت بهاءالله به دست خط خود ایشان

نامه ای که حضرت بهاءالله به خط خود نوشتند و به دخترشان، بهیّه خانم، ورقۀ مبارکۀ علیا فرستادند.







آیات حضرت بهاءالله که به مناسبت عید رضوان نازل شده









۱۳۸۸ شهریور ۱۴, شنبه

مناجاتی از حضرت عبدالبهاء

هُو اللّه

يکتا خداوند مهربانا هر چند استعداد و قابليّت مفقود است و مشکلات استقامت در بلايا غير محصور ولی قابليّت و استعداد امريست موهوب تو
خدايا استعداد بخش و قابليّت ده تا به استقامت کبری موفّق آئيم و از اين جهان و جهانيان درگذريم و نار محبّتت بر افروزيم و مانند شمع بسوزيم
و بگدازيم و روشنی بخشيم  ای رَبِّ ملکوت از اين جهان اوهام برهان و به جهان بی پايان برسان از عالم ناسوت بيزار کن و به مواهب ملکوت
کامکار فرما از اين نيستی هستی نما برهان و به هستی حيات ابديّه موفّق فرما سرور و شادمانی بخش و خوشی و کامرانی عطا فرما دلها را آرام بخش و جانها را راحت عطا کن تا چون به ملکوت صعود نمائيم  به لقايت فائز گرديم و در انجمن بالا مسرور و شادمان باشيم توئی دهنده و بخشنده و توانا .            ع ع

۱۳۸۸ شهریور ۱۱, چهارشنبه

شعر از جناب هوشمند فتح اعظم

عاشقان را سايۀ لطف بهاء بر سر فتاد

روزن جان را به سوى آسمان بگشود ه اند
راه اخگر را به بزم کهکشان بگشود ه اند

کوه هستى خفته بود اينک به يُمن نار عشق
آتشى افروختند آتشفشان بگشود ه اند

خلوت ميخانه را شورى نبود و جوششى
حاليا مُهر از شراب ارغوان بگشود ه اند

جلوه در آئينۀ دل ناگهان دانى ز چيست؟
پرده از رخسار يار بی نشان بگشوده اند

شام نوميدى سرآمد چادر ظلمت دريد
کاين زمان تيغ سحر از خاوران بگشود ه اند

عشقبازان رانده بودند از بهشت روى دوست
مژده باد اينک در ِباغ جنان بگشود ه اند

تا گذار عاشق اندر کوى معشوق اوفتاد
خنده بر لب هاى يار مهربان بگشوده اند

رازم از پرده برون افتاد، ياران همتى
مخزن اسرار بهر ارمغان بگشوده اند

عاقبت ديدى چه آسان آن کمانداران عشق
راه بر بستند بر ما و کمان بگشود ه اند

تار شد دل از غبار تيرۀ اين خاکدان
مرغ باقى را نظر بر آشيان بگشود ه اند

عاشقان را سايۀ لطف بهاء بر سر فتاد
شهپر عنقا ز ملک لامکان بگشوده اند

۱۳۸۸ شهریور ۲, دوشنبه

مناجات لقاء

اين مناجات را هر نفسی به کمال تضرّع و ابتهال بخواند سبب روح و ريحان قلب اين عبد گردد و حکم ملاقات دارد

:
إِلهی إِلهی انّی أَبْسُطُ اِليکَ أَکُفَّ التَّضَرُّعِ وَ التَّبَتُّلِ و الابتهال و أُعَفِّرُ  وَجْهی بتُرابِ عَتَبَةٍ تَقَدَّسَتْ عَنْ إِدْراکِ أَهْلِ الحَقايِقِ و النُّعوتِ مِنْ أُوْلِی الأَلْبابِ أَنْ تَنْظُرَ الی عبدِکَ اَلْخاضِعِ الْخاشِعِ بِبابِ أَحديّتک بِلَحَظاتِ أَعْيُنِ رَحْمانِيَّتِکَ وَ تُغَمِّرَهُ فی بِحارِ رَحْمَةِ صَمَدانيّتکَ  أَيْ رَبِّ إِنَّهُ عَبدُکَ البائِسُ الفَقِيْرُ وَ رَقِيْقُکَ السّائِلُ المُتَضَرِّعُ الأَسِيْرُ  مُبْتَهِلٌ اِلَيْکَ مُتَوَکِّلٌ عَليکَ مُتَضَرِّعٌ بَيْنَ يَديْکَ يُنادِيْکَ و يُناجِيْکَ وَ يَقُولُ رَبِّ أَيِّدْنِی علی خِدمةِ أَحِبّائِکَ و قَوِّنی عَلی عُبُوْدِيَّةِ  حَضْرَةِ أَحَدِيَّتِکَ و نَوِّر جَبِيْنِی بِأَنْوارِ التَّعَبُّدِ فِی ساحَةِ قُدسِکَ و التَّبَتُّلِ اِلی مَلَکُوتِ عَظَمَتِکَ وَ حَقِّقْنِی بالفَناءِ فی فِناءِ بابِ أُلُوهِيَّتِکَ و أَعِنِّی
عَلَی المُواظَبَةِ عَلَی الإِنْعِدام فی رَحْبَةِ رُبُوْبِيَّتِکَ  أَی رَبِّ  أَسْقِنِی کَأْسَ الفَناءِ و أَلْبِسْنِی ثَوْبَ الفَناءِ و أَغْرِقْنِی فِی بَحْرِ الفَناءِ وَ اْجْعَلْنِی غُباراً فِی مَمَرِّ الْأَحِبّاءِ وَ اجْعَلْنِی فِداءً لِلأَرْضِ الَّتی وَطِئَتْها أَقْدامُ الْأَصْفِياء فی سَبِيْلِکَ  يا رَبَّ الْعِزَّةِ وَ العُلی إِنَّکَ أَنْتَ الکَريمُ  الرَّحيمُ المُتَعال هذا ما يُناديکَ بِه ذلِکَ العَبْدُ فی البُکُوْرِ و الآصالِ  أَی رَبِّ حَقِّقْ آمالَهُ وَ نَوِّرْ أَسْرارَهُ وَ اشْرَحْ صَدْرَهُ و أَوْقِدْ مِصْباحَهُ فی خِدْمَةِ  أَمْرِکَ و عِبادِکَ إِنَّکَ أَنْتَ الکَريمُ الرَّحيمُ الوهّابُ و إِنَّکَ أَنْتَ العَزِيْزُ الرَّؤُفُ الرَّحمنُ .     ع ع

۱۳۸۸ مرداد ۳۱, شنبه

۱۳۸۸ مرداد ۱۱, یکشنبه

ای خوش آن لحظه که قلبم هدف تیر شود وای بر من اگر امضای قدر دیر شود

شهدای بهائی: جناب حبیب الله اوجی
حبیب الله اوجی، متخلّص به نابت در شهر شیراز از پدری به نام ابراهیم و مادری به نام معصومه به دنیا آمد. در سه سالگی پدر را از دست داد و در شش سالگی تنها شش ماه به مدرسه رفت و به علت عدم بضاعت مالی، قادر به ادامه تحصیل نشد. لاجرم به شاگردی نانوائی درآمد.

چون از خانواده متدیّن و مذهبی اسلامی بود در مجالس قرائت قرآن و بعد محافل علم وارد شد و چون ذوق شاعری داشت در مجامع اهل ادب نیز بار یافت. تا اینکه به منزل یکی از روحانیون معروف آن زمان، سیّد نورالدین حسینی درآمد و در زمره مدّاحان او شد. اما محبوب واقعی را نزد آقا و امثال او نیافت. سپس به جرگه دراویش وارد شد در دولتسرای ذهبی ها و همچنین خانقاه خاکساران در چهل تنان به اوراد و اذکار پرداخت. از آنجا نیز مأیوس شد تا اینکه سرانجام این مجاهده و تحقیق او را به مجامع اهل حقیقت کشاند.

خود او اظهار می نمود که شب اول به خانه ای وارد شدم تابلوئی نظرم را جلب کرد که روی آن با خط زیبا نوشته شده بود " دین باید سبب الفت و محبت باشد" این عبارت مرا تکان داد. با معاشرت با بهائیان به ایمان متّهم گشت و او را از کار برکنار کردند. به تدریج فقر و استیصال چهره خود را نشان داد اما او همچنان به دنبال گمشده خود می گشت. یک روز که به خانه برگشت به همسرش گفت، من تا بیخ گردن بهائی هستم از آنجا به بالا، فکر و مغزم برای فهم مطالب قد نمی دهد. من هنوز هفده سوال دارم. این حالت پریشانی او را از اشعاری که می سرود، می توان استنباط کرد که مطلع آن شعر این است:

از شرار عشق سوزانم نمی دانم کیم
کرده گیسویش پریشانم نمی دانم کیم

اما یک شب با دیدن خوابی شک او مبدّل به یقیین شد و کوره آتشی شد که قرار و آرام نداشت. صبح همان روز با دوچرخه رفت و ساعت یک و نیم بعد از ظهر که با حالت خسته و مانده بر گشت در جواب سوال زن و فرزند گفت: "رفتم یار و اغیار را خبر کردم که من بهائی شده ام." از آن تاریخ که کوس رسوائی خود را نواخت، همچون منصور بر سر دار شد.

دوستان قدیمی اوجی از حزب برادران بودند در همه جا تعقیبش می کردند. شبی دو نفر با کیسه پر از پول و چک امضاء شده بدون مبلغ، به در منزلش آمدند تا او را با ماشین آخرین مدل و منزل مسکونی عالی تطمیع کنند، اما اوجی آن شب گرسنه بر روی پشت بام گرم تابستان بدون زیرانداز دراز کشیده بود، در جواب گفت: " معلوم است متاعی که در نزد من است ارزش دارد که شما می خواهید با این همه پول آن را از من پس بگیرید. خیر. فروشنده نیستم..."

او به نقاط مختلف مهاجرت نمود و همه جا به تحریم مواجه شد. در کوار حتی آب را بر وی و خانواده اش بستند. هنگامی که آتش انقلاب در آذر 1357 خطه فارس را در بر گرفت، اوجی با خانواده اش از منزل خود در مرودشت به منزل نیمه تمام دیگر رفت. اموالش را به یغما بردند و به محل اختفایش پی بردند. متجاوز از سه هزار نفر منزل را محاصره نمودند و آنها را مجروح ساختند. اوجی فریاد زد" مردم بهائی هستم بهائی به " هاء" دو چشم." او را بالاخره با تیر زدند. گلوله دستش را شکست و شریانش قطع شد. پس از به هوش آمدن این شعر را دیکته نمود که برایش نوشتند:

گو عنایات الهی چند روزی دیر شد
شکر ذاتش را که اکنون قسمتم یک تیر شد

در بهار 1361 دستگیر و پس از شش ماه، حکم اعدامش صادر شد. قبل از اجرای حکم شعری سرود که مطلعش این است:

ای خوش آن لحظه که قلبم هدف تیر شود
وای بر من اگر امضای قدر دیر شود

حبیب الله اوجی، در روز بیست و پنجم آبان ماه 1361 (برابر 16 نوامبر 1982) در شهر شیراز اعدام گردید.

۱۳۸۸ تیر ۱۰, چهارشنبه

زندان عکا

در ١٠ شهریور ١٢٤٧هجری شمسی (٣١ آگست ١٨٦٨میلادی)، گروه تبعیدیان سرانجام به ساحل، در نزدیکی دروازۀ دریایی عکا ـ یکی از دو ورودیِ قلعه ـ رسیدند.





ورودی زندان عکا
















۱۳۸۸ تیر ۴, پنجشنبه

پیام بیت ‌العدل اعظم

۱۹ شهرالنّور ۱۶۶
۲۳ جون ۲۰۰۹
بهائیان عزیز در کشور ایران ملاحظه فرمایند
خواهران و برادران روحانی،
با حزن و اندوه فراوان از وقوع حوادث اخیر در آن سرزمین مقدّس، منویّات قلبیّۀ خود را به پیروان حضرت بهاءالله ابراز می‌نماییم. سلامت و امان شما عزیزان از دیرزمان مشغلۀ ذهنی این مستمندان بوده و اکنون نگرانی امنیّت میلیون‌ها نفر زنان و مردان شریف دیگر ایران نیز بر آن اضافه گردیده است، خاصّه آنکه اغلب آنان در عنفوان جوانی بوده مشتاق شکوفایی استعدادهای وسیع و نهفتۀ خود می‌باشند. ملاحظه فرمایید که با چه سرعتی پرده‌ها برافتاد! مظالمی که طیّ سالیان دراز از طرق سازمان‌یافته و پنهان، بر بهائیان و دیگر شهروندان آن کشور وارد آمده در هفته‌های اخیر در خیابان‌های ایران در مقابل انظار جهانیان نمایان گشته است. اطمینان داریم که شما عزیزان در این ایّام نیز به آن اصل اساسی آیین بهائی که هر نوع فعّالیّت سیاسی حزبی را بر مؤمنین و مؤسّسات خود شدیداً منع می‌کند با خلوص کامل تمسّک خواهید جست. البتّه در عین حال نمی‌توانید نسبت به مشکلاتی که گریبان‌گیر هم‌وطنان عزیزتان است بی‌اعتنا باشید. استقامت در مقابل مشقّات و تضییقات بی‌شمار در طول سال‌های متمادی شما را به خوبی آماده ساخته است که در حلقۀ خویشاوندان، دوستان، آشنایان و همسایگان چون نمادی از ثبوت قد برافرازید و چون مشعلی فروزان نور امید و شفقت برافشانید. اطمینان به آیندۀ درخشان ایران را در قلوب‌تان زنده نگاه ‌دارید و بر این باور استوار مانید که سرانجام نور معرفت و دانایی غمام تیرۀ جهل و نادانی را زائل خواهد ساخت، عدالت‌خواهی و انصاف‌طلبی مردم سبب خواهد شد که از چنگ تهمت و افترا رهایی یابند، و محبّت و وداد بر نفرت و عناد چیره خواهد گشت. بهائیان ایران با سلوک و منش خود نشان داده‌اند که واکنش صحیح در مقابل ظلم نه قبول خواسته‌های سرکوب‌گران است و نه پیروی از خوی و روش آنان. نفوسی که گرفتار جور و ستم هستند می‌توانند با اتّکا به قدرتی درونی که روح انسان را از آسیب کینه و نفرت محفوظ می‌دارد و موجب تداوم رفتار منطقی و اخلاقی می‌شود، ورای ظلم و عدوان بنگرند و بر آن فائق آیند. امید آنکه این بیان حضرت عبدالبهاء در گوش‌ها طنین افکند: «ایران مرکز انوار گردد این خاک تابناک شود و این کشور منوّر گردد.»
در اعتاب مقدّسۀ علیا به یاد شما و هم‌وطنان عزیزتان به دعا مشغولیم.


۱۳۸۸ خرداد ۲۴, یکشنبه

حضرت بهاءالله



حضرت بهاءالله در سال ۱۸۱۷ در خانـواده‌اى از نجـباء و اشـراف ایران تـولّـد یافت. خاندان ایشان بسیار ثروتمند و صاحب ضیاع و عقار بودند و نسب ایشان به پادشاهان ساسانی می رسد. حضرت بـهاءالله از قبول مقام در دربار آن زمان سر باز زد و از همۀ ثروت و مزایای آن چشم پوشید، در عوض مشهور به سخاوت و مهربانى شد و محبوب هموطنانش گشت.
زمانی که حضرت بهاءالله حمایت خویش را از آئین حضرت باب اعلان فرمود طولى نکشید که تمام مناصب و امتیازاتش را از دست داد و در طوفانـى که پـس از اعدام حضـرت باب در ایران برخاست از همۀ ثروت و مواهب دنیوی شان محروم شد و خود نیز گرفتار زندان، و دچار شکنجه و آزار گردید. سپس چند بار او را تبعید نمودند. اوّلین تبعید ایشان به بغداد بود که در آنجا در سال ۱۸۶۳، حضرت بـهاءالله خود را موعود حضرت باب اعلان فرمودند. سپس ایشان را به استانبول و از آن جا به ادرنه و باﻻخره به عکّا تبعید نمودند. عکّا در اراضی مقدّسه بود و حضرت بـهاءالله به عنوان یک زندانى در سال ۱۸۶۸ وارد آن شهر گردید.
حضرت بهاءالله، ابتدا از ادرنه و سپس از عكا، نامه‌هاى متعدّدى خطاب به ملوک و سلاطین زمان خویش صادر فرمود. این الواح در تاریخ ادیان بی نظیر و از اسناد بسیار مهمّ و پرعظمتى است که در آنها، حضرت بـهاءالله اعـلان فرمود که زمان آن فرارسیده که اهل عالم به سراپردۀ وحدت و یگانگی درآیند و این که تمدّنى جهانى در شرف تکوین است.
به شاهان، امپراطورها و رؤساى جمهور در قرن نوزدهم نصیحت کردند که از اختلافات خویش دست بردارند و تسلیحات خویش را به حدّ اقل رسانند و در عوض کوشش و امکانات خویش را صرف ایجاد صلح عمومى نمایند.
  • سلول زندان حضرت بهاءالله در عکّا، اسرائيل
درگذشت حضرت بهاءالله در بهـجى در شمال عکّا واقع شد و مرقد ایشان در همان جا استقرار یافت. تعالیمش کم کم از مرزهای خاورمیانه گذشت و در نقاط دیگر جهان منتشر شد. روضۀ مبـارکه‌اش امروز قبلۀ جامعۀ جهانى بهائى است.

۱۳۸۸ خرداد ۱۸, دوشنبه

مناجاتی از حضرت عبدالبهاء

هُو اللّه

ای پروردگار اين بنده گنه کار را در ظلّ شجره عنايت ملجأ و پناهی بخش و بر حقيقت اسرارت آگاهی ده بر عهد و ميثاقت ثابت و محکم بدار و بر پيمان ايمانت استوار فرما چه که ارياح افتتان شديد است و صَرصَر امتحان غبار انگيز خدايا ثابت بدار خدايا نابت کن خدايا محفوظ و مصون دار و محظوظ و مأمون بنما توئی مقتدر و توانا و توئی حافظ بی نظير و همتا .           ع ع

۱۳۸۸ خرداد ۱۲, سه‌شنبه

اصول اعتقادات بهائی

به اعتقاد بهائی عالم انسانی دوران كودكی خودراپشت سرگذاشته ودر آستانهء ورود به مرحلهء جدیدی از تاریخ خویش است، وآن مرحلهء ایجاد یك تمدن جهانی باشكوه ورسیدن به دوران بلوغ جامعهءانسانی می باشد كه در آن جنبه‌های مادی و معنوی زندگی انسان به تعادل و تكامل خواهد رسید. به همین دلیل خداوند مهربان كه هرگز بشر را تنها نمی‌گذارد و همواره او را در مسیر ترقی و تكامل یاری می‌كند، با فرستادن دیانتی جدید در این مرحلهء تحول بنیادی نیز او را یاری نمود. دیانت بهائی برای کمک به ایجادتمدن جهانی ظاهرشده است وبه این منظورمی خواهد جلوهء جدیدی ازشخصیت ومقام انسان راآشکار فرماید تا درجامعهء جدید متشکل ازچنین انسان هائی، نظم نوینی راكه هرسه جنبهء روحانی-انسانی-جسمانی بشررابه شكلی متعادل وارگانیك داراست، بر جهان حاكم گرداند.
حضرت بهاءالله می‌فرمایند: «این ظهور از برای اجرای حدودات ظاهره نیامده، چنانچه در بیان از قلم رحمن جاری، بلكه لِاَجْلِ ظهورات كمالیه در انفُس انسانیه و ارتقاء ارواحهم الی المقامات الباقیه و ما یصدقه عقولهم ظاهر و مُشرق شده تا آنكه كل فوق ملك و  ملكوت مشی نمایند.»
 به منظور رسیدن به این هدف، دیانت بهائی خواستار تحقق وحدت عالم انسانی است، چنانكه به فرمودهء حضرت ولی‌امرالله: «هدف یك فرد بهائی در زندگی آن است كه وحدت عالم انسانی را ممكن سازد. زندگی ما بستگی به زندگی نوع انسان دارد. ما در پی رستگاری فردی نیستیم، بلكه خواهان رستگاری نوع انسان می‌باشیم... مقصد تشكیل یك مدنیت جهانی است تا در صفات فردی مؤثر واقع گردد. به عبارت دیگر این هدف معكوس هدف دیانت مسیحی است كه از فرد آغاز شده به جمعیت منتهی می‌گردد.» (ترجمه)
برای درك بهتر هدف دیانت بهائی و راهی كه برای رسیدن به آن در پیش گرفته است قبل از هرچیز آشنایی بابعضی اصول اعتقادی هائی ضروری به نظر می‌رسد.
در آئین بهائی نیز، مانند همهء ادیان آسمانی، اعتقاد به خداوند اساس عقاید است. خداوند مبدأ وجود است؛ كمال مطلق است؛ ثبات مطلق است؛ وحدت مطلق است. او نقطهء آغاز عالم است؛ عالم وجود از او صادر شده است، همچنان كه نور از خورشید ساطع می‌گردد، پس نباید به خلقت عالم مثل ساختن یك شیء توسط یك انسان نگاه كنیم كه برای رفع نیاز خود چیزی را می‌گیرد و تغییراتی در آن می‌دهد، بلكه وجود از اوست. از سوی دیگر نباید تصور كرد كه با خلق عالم چیزی از خدا جدا می‌شود و در خلق حلول می‌كند، زیرا این تصور با كمال و ثبات خدا تناقض دارد؛ خداوند در كمال تنزیه و تقدیس خود قرار دارد و فیض اوست كه به عالم می‌رسد.
چون خدا كمال مطلق است و انسان موجودی ناقص است، چون خدا وحدت محض است و انسان موجودی متكثر است، چون خدا خالق است  انسان مخلوق، و خالق در رتبه‌ای بالاتر از مخلوق قرار دارد، پس انسان نمی‌تواند خدا را درك كند و بشناسد. اگرچه وجودش وابسته به اوست، هر لحظه غرق در دریای الطاف اوست، فطرتاً مایل به شناسایی اوست و به سوی او جذب می‌شود، اما هرگز نمی‌تواند او را بشناسد، زیرا تفاوت مراتب مانع از ادراك است. به فرمودة حضرت عبدالبهاء: «تفاوت مراتب در عالم خلق مانع از عرفانست. مثلاً این جماد چون در رتبه جمادیست آنچه صعود کند ممکن نیست که ادراک قوّه نامیه تواند نباتات اشجار آنچه ترقّی کند تصوّر قوّه باصره نتواند و همچنین ادراک قوای حسّاسه سائره ننماید و حیوان تصوّر رتبه انسان یعنی قوای معنویه نتواند تفاوت مراتب مانع از عرفانست هر رتبه مادون ادراک رتبه ما فوق نتواند. پس حقیقت حادثه چگونه ادراک حقیقت قدیمه تواند؟»
امّااز سوی دیگر خداوند انسان را برای معرفت و محبت خود خلق كرده است: «مقصود از آفرینش عرفان حق و لقای او بوده و خواهد بود، چنانچه در جمیع كتب الهیه و صحف متقنهء ربانیه من‌غیر حجاب این مطلب احلی و مقصد اعلی مذكور و واضح است»  
پس خداوند برای كمك به انسان در رسیدن به این هدف پیامبران الهی را می‌فرستد.حضرت بهاء الله در این باره می‌فرمایند: «سبیل كل به ذات قِدَم مسدود بوده و طریق كل مقطوع خواهد بود و محض فضل و عنایت شموس مشرقه از افق احدیه را بین ناس ظاهر فرمود و  عرفان این انفس مقدسه را عرفان خود قرار فرموده.» 
پیامبران به اعتقاد بهائی مظهر ظهور الهی هستند، یعنی كاملترین تجلی صفات الهی مانند علم و قدرت و محبت وغیره در ایشان ظاهر می‌شود. اگر خداوند را به آفتاب تشبیه كنیم، همهء موجودات عالم از پرتو این آفتاب بهره‌مندند، اما تنها در آینهء صیقلی است كه آفتاب را بتمامه می‌توان دید. اگرچه خورشیدی كه در آینه دیده می‌شود با خورشید واقعی تفاوت بسیار دارد، آن در آسمان است و این در زمین، آن پرتو می‌بخشد و این پرتو را منعكس می‌سازد، آن هزاران برابر كرهء زمین است و این در دست جا می‌گیرد، با این وجود با نگاه كردن به این خورشید می‌توان شناخت مختصری از آن خورشید پیدا كرد.با این توضیح، پیامبران واسطهء معرفت هستند واین حقیقت نباید تداعی ِنوعی مقام الوهیت برای ایشان نماید.
از سوی دیگر پیامبران الهی مربی عالم انسانی هستند. همانطور كه یك بوتهء گل رنگ و بو و طراوت فطری دارد، اما اگر تحت تربیت باغبان قرار گیرد بر زیبایی و لطافت و بوی خوش آن افزوده می‌شود، انسان نیز با وجود تمام استعدادهای فطری خود به تربیت مربی نیازمند است، چنانكه حضرت عبدالبهاء می‌فرمایند: «واضح و مشهود است که انسان محتاج به مربّی است. این مربّی بی شک و شبهه باید در جمیع مراتب کامل و ممتاز از جمیع بشر باشد، چه که اگر مثل سائر بشر باشد مربّی نمیشود، علی‌الخصوص که باید هم مربّی جسمانی باشد و هم مربّی انسانی و هم مربّی روحانی»
دیانت بهائی تأكید دارد كه چون پیامبران مربیان آسمانی هستند و همه از جانب خداوند یكتا برای هدایت بشر به سوی هدف واحدی كه او برای نوع انسان در نظر دارد مبعوث شده‌اند، نباید تفاوتهایی كه با هم دارند و ناشی از زمان و مكان و شرایط متفاوت ظهورشان است دلیل اختلاف و تفاوت ذاتی آنها محسوب گردد، بلكه همهء آنها منشأ واحد و هدف واحد و تعالیم اساسی واحدی دارند. چنانكه حضرت بهاءالله می‌فرمایند: «جمیع انبیاء هیاکل امراللّه هستند كه در قمائص مختلفه ظاهر شدند.  و اگر به نظر لطیف ملاحظه فرمائی همه را در یک رضوان ساکن بینی و در یک هوا طائر و بر یک بساط جالس و بر یک کلام ناطق و بر یک امرآمر.  این است اتّحاد آن جواهر وجود و شموس غیرمحدود ومعدود.»  به همین دلیل در آثار مقدسهء همهء ادیان ملاحظه می‌كنیم كه همهء پیامبران الهی
پیامبران قبل از خود را نهایت ستایش و احترام نموده‌اند و به ظهور پیامبر بعد از خود بشارت داده‌اند. در قرآن كریم نیز این اصل وحدت اساس ادیان مورد تأكید قرار گرفته است، ازجمله می‌فرماید: «لانُفَرِّقُ بَینَ اَحَدٍ مِنْهُم»
پس دین الهی یكی بیش نیست وآنچه ما ادیان مختلف می‌نامیم چیزی جز مراحل مختلف آن دین واحد نیست، اما این دین واحد به همراه توسعهء فكری و عقلی بشر و پیشرفت علوم و فنون و صنایع و ارتباطات و دیگر شرایط زمانی و مكانی تجدید می‌گردد تا جوابگوی نیازهای بشر در شرایط جدید گردد. به علاوه، دخل و تصرف پیروان ادیان در دین خود و آلوده شدن اصل دیانت به اوهام و خرافات و اغراض نفسانی دلیل دیگری برای تجدید ادیان است. بنابر این دیانت بهائی معتقد به استمرار ظهورات الهیه است، یعنی دین بهائی را آخرین دین نمی‌داند و بر این باور است كه انسان همواره محتاج هدایت الهی بوده و هست و خواهد بود، و خداوند هرگز این فیض را از بشر دریغ نخواهد كرد.  این ادعای ادیان كه هریك خود را آخرین دین الهی می‌دانند یكی از انحرافات و اوهامی است كه رهبران
مذهبی ادیان برای تداوم قدرت و رهبری خود در دین الهی ایجاد كرده‌اند.
از طریق این دین واحد الهی است كه انسان می‌تواند به هدف از خلقت خود، كه شناسایی خداوند و دوست داشتن اوست، نائل شود.
حضرت بهاءالله می فرمایند، «علتِ آفرینش ممكنات، حُبّ بوده...لهذابایدجمیعْ، برشریعتِ حُبّ ِالهی مجتمع شوند.» (ادعیهءمحبوب، ص391) انسانی كه به این مقام وهدف برسد اشرف مخلوقات است. اما كسی كه خدا را بشناسد و دوست بدارد همهء مخلوقات او رانیز دوست خواهد داشت: «عاشقم بر همه عالم كه همه عالم از اوست» و كسی كه مخلوقات او را دوست بدارد بر خدمت آنها قیام خواهد كرد، این است كه حضرت بهاءالله می‌فرمایند: «امروز انسان كسی است كه به خدمت جمیع مَن عَلی الارض قیام نماید.»  پس از نظر دیانت بهائی انسان در صورتی به مقام اصلی خود كه اشرف مخلوقات است نائل می‌شود كه به علت عشقی كه به خداوند دارد به خدمت عالم انسانی قیام كند.
خداوند كه انسان را برای شناسایی و دوستی خود خلق فرموده است البته وسائل و نیروهای لازم را نیز برای این منظور در اختیار او قرار داده است. همین قواست كه به او امكان می‌دهد از عالم حیوانی فراتر رود. پس در انسان، علاوه بر جسم، حقیقتی معنوی به نام روح انسانی وجود دارد كه اصل و حقیقت وجود انسان است و منبع قوایی است كه انسان را از حیوان ممتاز می‌كند. زندگی انسان در این عالم از ارتباط روح و جسد شكل می‌گیرد. از زمان انعقاد نطفه در رحم روح به آن تعلق می‌گیرد، مثل پرتو نوری كه در آینه منعكس می‌شود، و این روح در دوران زندگی فرد تكامل می‌یابد و پس ازمرگ و نابودی جسم نیز در عوالم بی‌پایان الهی به ترقی و پیشرفت خود ادامه خواهد داد، اما دوران زندگی در این عالم خاكی كه آغاز این تكامل روحانی است از اهمیت خاصی برخوردار است.
حضرت عبدالبهاء در این مورد چنین می‌فرمایند: «در بدایت حیاتش انسان در عالم رحم بود و در عالم رحم استعداد و لیاقت و ترقّی باین عالم حاصل کرد و قوائی که در این عالم لازم بود در آن عالم تحصیل نمود. چشم لازم داشت در این عالم، در عالم رحم حاصل نمود. گوش لازم داشت در این عالم، در عالم رحم پیدا کرد. جمیع قوائی که در این عالم لازم بود در عالم رحم تحصیل کرد. در عالم رحم مهیای این عالم شد. و به این عالم که آمد دید که جمیع قوای لازمه مهیا است؛ جمیع اعضا و اجزائی که از برای این عالم حیات لازم دارد در آن عالم حاصل نموده. پس در این عالم نیز باید تهیه و تدارک عالم بعد را دید و آنچه در عالم ملکوت محتاج باید تهیه و تدارک آن در اینجا بیند همچنانکه در عالم رحم قوائی که در این عالم محتاج به آن است پیدا نمود همچنین لازم است که آنچه در عالم ملکوت لازم یعنی جمیع قوای ملکوتی را در این عالم تحصیل بکند. در عالم ملکوت بعد از انتقال از این عالم به آن عالم، محتاج به چه چیز است و محتاج به چه قوائی است؟ چون آن عالم عالم تقدیس است عالم نورانیت است لهذا لازم است که در این عالم تحصیل تقدیس و نورانیت کنیم و آن نورانیت را باید در این عالم حاصل کنیم و در آن عالم روحانیت لازم آن روحانیت را باید در این عالم تحصیل نمائیم در آن عالم ایمان و ایقان و معرفت اللّه و محبّت اللّه لازم جمیع را باید در این عالم تحصیل کرد تا بعد از صعود از این عالم به آن عالم باقی انسان ببیند جمیع آنچه لازم آن حیات ابدی است حاصل نموده است. واضح است که آن عالم عالم انوار است لهذا نورانیت لازم است آن عالم عالم محبّت اللّه است لهذا محبّت اللّه لازم است آن عالم عالم کمالات است لهذا باید در این عالم تحصیل کمالات کرد آن عالم عالم نفثات روح القدس است در این عالم باید درک نفثات روح القدس نمود آن عالم عالم حیات ابدی است در این عالم باید حیات ابدی حاصل نمود. انسان بتمام همّت باید این مواهب را تحصیل نماید و این قوای رحمانی را به اعلی درجه کمال باید بدست آورد و آن این است اوّل معرفت اللّه ثانی محبّت اللّه ثالث ایمان رابع اعمال خیریه خامس جانفشانی سادس انقطاع سابع طهارت و تقدیس و تا این قوی را پیدا نکند و این امور را حاصل ننماید البتّه از حیات ابدیه محروم است.»
وسائلی كه خداوند برای كسب این كمالات و رسیدن به هدف از خلقت در اختیار انسان قرار داده است، مانند عقل و قلب و علم و دین، همه شریفند و انسان باید از همهء آنها به درستی استفاده كند. حضرت بهاءالله در مورد اهمیت عقل و خرد می‌فرمایند: «زبان خرد میگوید هر که دارای من نباشد دارای هیچ نه. از هر چه هست بگذرید و مرا بیابید. منم آفتاب بینش و دریای دانش. پژمردگان را تازه نمایم و مردگان را زنده کنم.»  بنابراین، دین نه تنها با عقل تناقضی ندارد بلكه باید با آن مطابقت داشته باشد، زیرا در خلق الهی تناقضی نیست. «ماتَرَی فی خَلْقِ الرَّحْمنِ مِن تَفاوُتٍ»  بنابراین هرچه در كتب مقدسهء ادیان مخالف علم و عقل
باشد، مثل خلق عالم در شش روز یا فروریختن ستارگان بر روی زمین، از نظر دیانت بهائی جنبهء تمثیلی دارد و نیازمند تفسیر است و به همین دلیل قسمت زیادی از آثار بهائی به تفسیر كتب مقدسهء قبل اختصاص یافته است.
یكی دیگر از ویژگیهای انسان كه در رسیدن او به هدف از خلقت خویش نقشی اساسی دارد اختیار اوست. اگر انسان مختار نبود و مجبور به شناسایی و دوستی خداوند می‌شد، این شناسایی و دوستی هیچ ارزشی نداشت. حضرت بهاءالله می‌فرمایند: «...
و بعد از خلق كل ممكنات و ایجاد موجودات به تجلی اسم یا مختار انسان را از بین امم و خلایق برای معرفت و محبت خود كه علت غائی و سبب خلقت كائنات بود اختیار نمود...»  اگر خداوند می‌خواست همه اجباراً او را بشناسند و یكسان او را عبادت نمایند و یكسان عمل كنند، امكان انتخاب راههای مختلف را به آنها نمی‌داد. پس انسان باید در جستجوی حقیقت و انتخاب دین آزاد باشد. در عین حال، پس از شناخت حقیقت، خودش باید خود را به حدود دستورات الهی مقید و محدود كند تا بتواند به كمالاتی كه فوقاً مذكور شد نائل گردد، زیرا تعالیم و احكام الهی راه رسیدن به این كمالات را برای انسان مشخص می‌كند.
چگونگی كسب این كمالات در دیانت بهائی، و در همهء ادیان الهی، توضیح داده شده است. از جمله، حضرت شوقی افندی در این باره می‌فرمایند: «هنگامی كه شخصی بهائی می‌شود عملاً آنچه اتفاق می‌افتد این است كه بذر روح ایمانی در دل و جان او شروع به رشد و نمو می‌كند. این بذر باید به فیوضات روح‌القدس سقایه گردد. چنین مواهب روحانیه‌ای به واسطهء دعا و مناجات، تفكر و تعمق، زیارت آثار و بیانات مباركه و خدمت به امر الهی حاصل می‌شود. حقیقت موضوع این است كه خدمت امرالله مانند خیشی است كه وقتی بذر افشانده می‌شود خاك را با آن شخم می‌زنند. برای پربارتر شدن خاك و رشد سریعتر دانه شخم ضروری است. دقیقاً به همین صورت تكامل روح آدمی نیز به واسطهء شخم زدن ارض فؤاد تحقق می‌پذیرد تا تجلیات روح‌القدس را مستمراً منعكس سازد. به
این طریق روح انسانی به سرعت رشد و توسعه خواهد یافت.»
پس به اعتقاد بهائی تكامل روحانی با انزوا و گوشه‌نشینی تحقق نخواهد یافت؛ روحانیت تنها با دعا و تفكر، اگرچه بسیار مهمند، حاصل نمی‌شود. یك زندگی فعال توأم با خدمت به انسانها، در عین دعا و تفكر دربارهء آثار الهیه است كه سبب تكامل روحانی می‌گردد.
از دیدگاه بهائی هیچ تناقضی میان امور روحانی و انسانی و جسمانی وجود ندارد، مگر اینكه خود انسان با عدم رعایت اعتدال و پرداختن بیش از حد به یكی از آنها این تناقض را برای خود به وجود آورد.
در آثار بهائی تأكید شده است كه انسان به روح انسان است؛ انسان به جسم انسان نیست، چون در این جسم با حیوان شریك است. انسانها در اصل و حقیقت وجود كه روح است با یكدیگر وحدت دارند، زیرا همهء آنچه باعث اختلاف و جدایی انسانهاست، یعنی تعصبات نژادی و قومی و وطنی و غیره یا منافع متضاد، ناشی از تأكید بر جنبه‌های جسمانی بشر است كه نسبت به روح جنبهء فرعی و ثانوی دارد. بنابر این بهائیان معتقد به وحدت عالم انسانی هستند، یعنی همهء انسانها از منشأ واحدی به وجود آمده‌اند و هدف واحدی دارند و به كمك یكدیگر است كه می‌توانند به این هدف دست یابند. این دیدگاه كاملاً بر خلاف دیدگاه كسانی مانند هابز است كه انسان را گرگ انسان می‌دانند و یا به تنازع بقا در عالم انسانی معتقدند.
همین بینش اساس اخلاق بهائی است، یعنی می‌توان گفت هرچیزی كه باعث وحدت و محبت و همكاری میان انسانها باشد  پسندیده است و هرچیزی كه باعث اختلاف و دشمنی و نزاع گردد ناپسند است. پس بدترین اخلاق انسان غیبت و عیبجویی است و بهترین اخلاق انسانی گذشت و بخشش. حضرت عبدالبهاء معیاری برای اخلاق بهائی تعیین می‌فرمایند: «الیوم مقرّب درگاه کبریا نفسی است که جام وفا بخشد و اعدا را درّ عطا مبذول دارد حتّی ستمگر بیچاره را دستگیر شود و هر خصم لدود را یار ودود.»  یعنی اگرچه ازنظرحقوق اجتماعی وبه حكم عدالت، مسؤولین ادارهءجامعه، مأموربه اعمال مجازات ومكافات قانونی می باشند، اما ازنظرشخصی، دشمنی حتی با دشمنان نیز روا نیست.(كتاب مفاوضات، قسمتِ «مجرم مستحق عقوبت است یاعفو؟»).
پس به طور خلاصه می‌توان گفت كه درحقیقت، اصول اساسی اعتقادی بهائی، كه درفوق به بعضی ازآنها اشاره شد، همه متكی بروحدت می باشند: وحدت در عالم حق، وحدت در عالم امر، و وحدت در عالم خلق؛ یا به عبارت دیگر توحید الهی، وحدت اساس ادیان الهی، و وحدت عالم انسانی.حضرت شوقی ربانی، ولی امربهائی، می فرمایند: «دیانت بهائی منادی ِوحدانیت الهیه است، ووحدت پیغمبران رااذعان دارد، واصل ِوحدت وجامعیتِ كلیهءنوع ِ بشرراتعلیم می دهدوضرورت وحتمیتِ اتحادِ نوع ِانسان راكه به تدریج به آن نزدیك می شوداعلام می دارد، وادعا می كندكه هیچ امری جزنَفَثاتِ روح القُدُس كه به واسطهء نمایندهء مبعوث ِاو (یعنی حضرت بهاءالله) دراین زمان ظاهرشده به تحقّق ِ این آمال توفیق نیابد.» (جزوهء دیانت بهائی یك آئین جهانی، ص6).

۱۳۸۸ خرداد ۵, سه‌شنبه

پیام بیت ‌العدل اعظم






۳ شهرالعظمة ۱۶۶

۱۹ می ۲۰۰۹

احبّای باوفای جمال اقدس ابهی در کشور مقدّس ایران ملاحظه فرمایند

دوستان عزیز و محبوب،

(١)        گزارش انجمن های شور روحانی ملّی بهائی در ممالک مختلف نمایان گر احساسات رقیق و عواطف لطیف خواهران و برادران روحانی شما در اطراف و اکناف جهان است که از وابستگی معنوی به آن عاشقان روی دلبر حقیقی به خود میبالند، به سریان قوای روحانی منبعث از استقامت و فداکاری های احبّای ممتحن مهد امر الله واقفند و با پشت گرمی آن، به دفاع از حقوق حقّۀ شما و نشر تعالیم بهائی و ترویج رفاه عالم انسانی مشغولند.

(٢)        از جمله اخبار خوش واصله در مراسلات متعدّد شما که در پیام مورّخ ۱۴ می ۲۰۰۹ به آن اشاره نمودیم ازدیاد بی سابقۀ فرصت برای رفع سوء تفاهمات هموطنان عزیزتان در مورد تاریخ و تعالیم دیانت بهائی است. اثرات استقامت سازندۀ شما در تمسّک به عقاید و انجام تکالیف روحانی خویش، علیرغم تضییقات شدیده، به قدری همه جانبه و عمیق است که تجزیه و تحلیل کامل آن حال مقدور نیست. تنها مرور زمان تأثیر و نفوذ کامل وقایع پراهمّیّتی را که در طیّ چند سال اخیر با آن مواجه بوده اید نمایان خواهد ساخت. اشتیاق بیش از پیش ملّت ایران به درک حقایق مربوط به امر مبارک و آگاهی فزایندۀ نسل جوان به اینکه رهنمودهای حضرت بهاءالله امیدی نو برای آیندۀ آنان ارائه میدهد از اهمّیّت خاصّی برخوردار است. پس با قلبی مطمئن و روشی حکیمانه به انجام وظایف روحانی فردی خود در چارچوب هدایات قبلی ادامه دهید.

(۳)        بسیاری از نامه های شما حاوی سؤالاتی مربوط به استحکام و تقویت جامعه میباشد. توجّه به مقتضیات این مسئلۀ بنیادی وظیفۀ هر مؤمن ثابت قدم است. ملاحظه مینمایید که انجام وظایف روحانی فردی چگونه موجب وحدت نظر و ایجاد شوق و شور و احساس وابستگی در بین اعضای جامعه میگردد. همچنین عوامل متعدّدی از قبیل تشکیل کلاس های درس اخلاق، کوشش در جهت تزیید معلومات امری، تشکیل مرتّب ضیافات نوزده روزه و دیگر جلسات بهائی، حفظ و ترویج اتّحاد در جمیع احوال، رعایت حال جوانان و خانواده های محتاج، ملاقات در منازل به منظور گفتگوهای هدف مند و تحکیم رشته های هم بستگی و مودّت به پویایی فزایندۀ جامعه کمک میکند.

(۴)        هر چقدر اصول و روح امر مبارک در شئون مختلف جامعه بیشتر جلوه نماید تحرّک و کارآیی اقدامات فردی و مساعی جمعی نیز فزون تر خواهد بود. وضع موجود که در آن می بایستی وظایف خود را بدون تشویق یاران و خادمین انجام دهید ایجاب میکند که هر یک از شما بیش از پیش شکیبایی و انضباط از خود نشان داده، تشویق و حمایت یکدیگر را مدّ نظر قرار دهید. در عین حال هر قدر فعّالیّت های فردی شما بیشتر بر اساس برون نگری طرح و تنظیم شود، رسیدگی به امور درونی جامعه نیز آسانتر خواهد شد.

(۵)        انجام فرایض فردی و جمعی مذکور جزئی از هویّت بهائی و بخشی از تعهّدات مبرم هر یک از پیروان این امر اعظم است. این نحوۀ ابراز عقیده از جمله موازین شناخته شدۀ حقوق بشر میباشد. بنا بر این با اطمینان قلب و رعایت حکمت و با اطاعت از قوانین مدنی و با توجّه به حسّاسیّت های اجتماعی، با کمال جدّیّت در انجام این وظایف کوشا باشید.

(۶)        در پیام مورّخ ۱۸ مارچ ۲۰۰۹ به نقش مؤثّر مشورت در بلوغ و کارآیی جامعه اشاره نمودیم و از اینرو خبر گسترش بیشتر آن موجب کمال خوشوقتی و سرور این جمع شد. حضرت بهاءالله حکم مشورت را یکی از اصول بنیادین آیین بهائی مقرّر داشته و «بلوغ و ظهور خرد» را موکول به آن دانسته و تأکید فرموده اند که تمسّک به مشورت «سبب و علّت آگاهی و هوشیاری و خیر و سلامتی بوده و خواهد بود.» همچنین میفرمایند: «مشورت بر آگاهی بیفزاید و ظنّ و گمان را به یقین تبدیل نماید اوست سراج نورانی در عالم ظلمانی راه نماید و هدایت کند.» مشورت راه گشای امور فردی و اجتماعی بوده رشد و پیشرفت و اتّحاد پایدار جامعه را تضمین مینماید و برای تمشیت امور بشری ضروری است. حضرت عبدالبهاء آن را «سبب فتوح کلّی در امور» و «جاذب عون و عنایت حقّ» دانسته اند.

(۷)        همان طور که مطّلع هستید، مشورت بهائی باید در نهایت محبّت و صمیمیّت و اتّحاد صورت گیرد. کسانی که به مشورت میپردازند باید با تبتّل و ابتهال و اشتیاق به کسب تأییدات از افق ابهی، نظرات خود را با کمال آزادی و بدون پافشاری بر عقاید شخصی و با رعایت ادب و احترام کامل ابراز دارند و به منظور نیل به اتّحاد نظر با دقّت و تمعّن و انصاف به اظهارات دیگران توجّه نمایند. حضرت عبدالبهاء توصیه میفرمایند که اگر تصمیم گیری در مورد موضوعی به بحث های طولانی و یا خدای ناکرده مشاجره و اختلاف منجر گردد میتوان آن را موقّتاً متوقّف ساخت و در وقت مناسب دیگری مجدداً به آن پرداخت. مطمئن باشید که با مساعی خالصانۀ خود در اجرای این اصول از طریق مشورت در بین خانواده ها و یا در گروه های کوچک و به مدد تأییدات الهی و به قوّۀ میثاق به حلّ و فصل اکثر مسائل توفیق خواهید یافت. در این مورد باید توجّه داشت که هدف از مشورت همیشه وصول به تصمیمی نهایی نیست بلکه در بسیاری از موارد منظور تبادل افکار جهت روشن تر شدن مواضیع و ایجاد وحدت نظر است. البتّه به این نکته نیز واقفید که رسیدگی به بعضی از مسائل به نحو مطلوب شاید در شرایط فعلی امکان پذیر نباشد لذا باید آن را در نهایت صبر و بردباری به آینده موکول نمود.

(۸)        بعضی از دوستان سؤالاتی راجع به ضیافات نوزده روزه مطرح نموده بودند. ضیافت منصوص کتاب مستطاب اقدس است و از سالهای اوّلیّۀ تاریخ امر مبارک یکی از خصوصیّات حیات روحانی و اجتماعی جامعۀ اسم اعظم و امری اساسی جهت پیشرفت افراد و جامعه بوده است و تشکیل مرتّب آن البتّه باید با رعایت حکمت و ملاحظۀ اوضاع و احتیاجات محلّی صورت گیرد. در چارچوب هدایات صریح در بارۀ ماهیّت و هدف ضیافت، احبّای عزیز آزادی عمل قابل توجّهی در طرز برگزاری این جلسات دارند.

(۹)        در اعتاب مقدّسۀ علیا با قلبی مسرور از ثبوت و استقامت شما عزیزان دست شکرانه به درگاه کبریا بلند میکنیم که الحمد لله مصداق این بیان مبارکۀ صادره از قلم معجز شیم حضرت مولی الوری هستید:

(۱۰)      ای یاران روحانی و دوستان رحمانی در هر عهد مؤمن بسیار ولی ممتحن کمیاب حمد کنید خدا را که مؤمن ممتحنید و در سبیل ربّ مهیمن اسیر هر نوع آلام و محن گشتید در آتش امتحان مانند ذهب خالص رخ برافروختید و در نائرهٴ ظلم و جفای ستمکاران سوختید و ساختید و هر مؤمنی را رسم و آداب ثبوت و استقامت آموختید.

۱۳۸۸ خرداد ۴, دوشنبه

مراتب هستی

:عالم وجود نامتناهی است، ولی مراتب وجود متناهی هستند. این مراتب عبارت‌اند از

عالَم خلق یا مرتبهٔ عبودیت 
 مخصوص بندگان خدا است. این مرتبه نیز نامتناهی است؛ یعنی هر موجودی در آن می‌تواند بر کمالات خود بیفزاید، اما هیچ‌گاه به مرتبهٔ نبوت نمی‌رسد و از رتبهٔ عبودیت خود تجاوز نمی‌کند. مثلاً پترس هیچ گاه مسیح نمی‌شود


عالَم امر یا مرتبهٔ نبوّت 
 مرتبه دیگر، نبوت است. این مقام مخصوص پیامبران است و واسطه‌ای میان عالم خلق (عبودیت) و عالم حق (ربوبیت) است و فیوضات خداوند (عالم حق) را به عالم خلق منتقل می‌کند. مثل آینه‌ای که شعاع آفتاب را منعکس می‌نماید


عالَم حق یا مرتبهٔ ربوبیت 
مرتبه حق نیز از عهدهٔ تصور بشر خارج است و همان خداوند متعال است. این عالم مقدس و منزه است و هیچ صعود و نزولی در آن نیست. تنها راه ارتباط آن با این جهان عالم امر یعنی عالم پیامبران است

۱۳۸۸ خرداد ۳, یکشنبه

اصول اعتقادات بهائیان




خدا

آئین بهائی خداوند یکتا را علت العلل جهان آفرینش و آغاز و انجام عالم هستی می داند. بر این باور است که او به خودی خود زنده و پاینده بوده ، هر نابودی از بود او پدیدار شده و هر هستی از هستی او نمودار گشته. آن گوهر تابناک را پاکیزه و پاک از هر گفته و شنیده می شناسد و دست بیناییو دانایی ، گفتار و کردار آدمیان را از دامان شناسایی او کوتاه می بیند.
آئین بهائی معتقد است انسان ها که پیوسته در پیچ و تاب زندگی روزانه خود سرگردانند و با پیامد های آن دست به گریبان و هر چه در ژرفنای نمودها و پدیده های عالم خلقت تفکر می نمایند ، بیشتر بر حیرت و شگفتی شان افزوده می گردد ، چگونه می توانند به شناسایی وجودی نائل شوند که فراسوی خرد و اندیشه و پندارشان جای دارد؟ از این رو آئین بهائی مرغ عقل و دانش ایشان را از پرواز در آسمان شناسایی ذات خداوند بی همتا ، عاجز و توسن خرد و اندیشه ایشان را از تاخت و تاز در میدان حقیقت ایزد بی انباز ناتوان می داند

آئین بهائی بر این عقیده است که حیوان هر قدر در عالم حیوانی ترقی نماید ، هنوز از آن قدرت و توانایی برخوردار نخواهد شد  که از صفات و کمالات و ارزشهای والای انسانی آگاهی یابد. زیرا حیوان است و در چارچوب قدرت و توانایی محدود حیوانی بسته و محصور. انسان نیز هر چه را با عقل و دانش خود خدا خواند ، وهم و گمانی بیش نبوده و آفریده ای جز ساخته و پرداخته ی عقل ناقص و دانش محدودش نمی تواند به شمار آورد. موجودی هم که به دست می آورد عقل ناقص بشری و زائیده ی دانش محدود انسانی است. هرگز نمی تواند جایگزین آن حقیقتی گردد که آغاز و انجام هستی و علت العلل جهان خلقت است.
 
ظهور ادیان

آئین بهائی دیانت را موهبت الهی و برای بشر لازم و ضروری می داند و معتقد است که اساس و حقیقت همه ادیان واحد و یگانه می باشد. دیانت بهائی به ما می آموزد که جمیع ادیان برای نیل به هدف و مقصد واحدی کوشیده اند و در این راه یعنی هدایت و راهنمائی آدمیان به سر منزل مقصود و کمال مطلوب ، گام برداشته اند. آئین بهائی پیامبران را برگزیدگان یزدان و احکام و فرامین آنان را در دور و زمان خود ، درمان دردهای پیکر جامعه ی انسانی می داند. ظهور و پیدایش ادیان را امری نا گسستنی ، دائمی و رو به تکامل می داند و احکام و فرایض آهنا را پدیده ای نسبی و اعتباری و نه مطلق و همیشگی می شناسد. آئین بهائی معتقد است که در ادوار مختلف و طی مراحل گوناگون تکامل بشری ، پیامبرانی در جهان پدیدار گشتند و برابر استعداد و توانیی و نیازمندیهای انسان ها ادیان بنیان نهادند و احکام و قوانینی وضع نمودند. این امر گویای این حقیقت است که دگرگونی ادیان زائیده ی پیشرفت و توسعه ی دانش بشری در مسیر تکاملی اش و تغییر اوضاع و احوال و نیاز ها و خواسته های اوست. بی شک در دنیائی که محکوم قانون تغییر و تحول است ، احکام و قوانین ادیان نیز از این اصل و قاعده که گریبانگیر هر نظام انسانی است ، دور و بر کنار مانده است. زیرا همه ی این اصول قواعد و نظام ها برای آن ایجاد گردیده اند که رفاه و آسایش آدمیان را تامین نمایند ، نه آنکه رفاه و آسایش آنان را فدای دوام و بقای خود سازند.
 
حضرت بهاء الله در این باره می فرمایند :
"پیغمبران یزدان هرگاه که جهان را به خورشید تابان دانش خورشید نمودند به هر چه سزاوار آن روز بود مردم را به سوی خداوند یکتا خواندند و آنها را از تیرگی نادانی به روشنایی دانایی راه نمودند. پس باید دیده ی مردم دانا بر راز درون ایشان نگران باشد. چه که همگی را خواست یکی بوده و آن راهنمایی گمگشتگان و آسودگی درماندگان است".
 
زندگی پس از مرگ

آئین بهائی به روح و بقای آن پس از مرگ معتقد است. بر این باور است که روح آدمی با آنکه تعلق به جسم دارد ، جدا از آن است و با تجزیه و تحلیل و نابودی جسم و مرگ جسمانی ، زندگانی انسان پایان نمی پذیرد و به انجام نمی گراید. بلکه روح آدمی باقی و پاینده بوده و به حیات خویش ادامه داده و راه خود را به سوی ترقی و کمال می پیماید. با این همه آئین بهائی می آموزد که ما نبایستی درباره ی کیفیت و چگونگی عالم بعد و شرایط و ویژگی های آن زیاد فکر کنیم. بجز این ، مانند آن است که جنین در رحم مادر بخواهد از وضع هوا و زمین و گیاهان و جانوران و آدمیان در این جهان پندار و تصوری نماید.
 
حضرت بهاءالله در این باره می فرمایند :
"... انبیا و مرسلین محض هدایت خلق به صراط مستقیم آمده اند و مقصود آنکه عباد تربیت شوند تا در حین صعود و با کمال تقدیس و تنزیه و انقطاع قصد رفیق اعلی نمایند ... و فرق این عالم با آن عالم مثل فرق عالم جنین و این عالم است. باری بعد از صعود بین یدی الله حاضر می شود به هیکلی که لایق بقاء آن عالم است"
 
و نیز حضرت عبدالبهاء در این باره می فرمایند 
"بدانکه روح انسانی مقدس و مجرد است و منزه از دخول و خروج. زیرا دخول و خروج و حلول و صعود و نزول از خصاص جسم است ، نه ارواح. لهذا روح انسانی دخول در قالب جسمانی ننماید بلکه تعلق به این جسد دارد و موت عبارت از انقطاع آن تعلق است. مثلش آئینه و آفتاب است ... لهذا تعبیر خروج روح از جسد تعبیری مجازی است نه حقیقی."

۱۳۸۸ اردیبهشت ۳۰, چهارشنبه

تعالیم دوازده گانه




تعالیم دوازده گانه
 (1تحری حقیقت
 (2وحدت عالم انسانی  
 (3دین باید ایجاد محبت و اتحاد نماید
 (4دین باید مطابق علم و عقل باشد
 (5ترک تعصبات
 (6تعدیل معیشت و اقتصاد
 (7اصول همه ی ادیان یکی است
 (8تعلیم و تربیت عمومی
 (9زبان و خط عمومی
 (10تساوی رجال و نساء
 (11صلح عمومی و تاسیس محکمه ی کبری
 (12نفثات روح القدس