۱۳۸۹ اردیبهشت ۳۰, پنجشنبه

تفکر و تعمق دربارۀ قرن بیستم

تفکر و تعمق دربارۀ قرن بیستم
 
مجلس نمایندگان برزیل، در گرامیداشت صدمین سال صعود حضرت بهاءالله، که تأثیر و نفوذش به نحوی فزاینده یک کیفیت بارز و آشنا در دیدگاه اجتماعی و روشنفکرانۀ جهان می گردد، روز 29 مه 1992 جلسۀ مخصوص تشکیل داد. پیام وحدت آن حضرت به وضوح در عمق وجود قانون گذاران برزیلی تأثیر گذاشته بود. در طی مذاکرات، سخنرانان که نمایندۀ جمیع احزاب در مجلس بودند، مجموعه ای از آثار را مورد تکریم قرار دادند. یکی از نمایندگان آن را « عظیم ترین اثر دینی صادره از قلم یک نفس واحد » توصیف کرد و نمایندۀ دیگری بیان نمود که این آثار در برداشتی از آیندۀ کرۀ خاکی ما « که از حدود و ثغور مادی فراتر می رود، به جمیع نوع بشر بدون ادنی توجهی به تفاوت های ملی، نژادی، محدودیت ها یا عقاید، عرضه شده است. » [1] این تکریم و تعزیز بویژه از این لحاظ به مراتب تکان دهده تر که در کشور محل ولادت حضرت بهاءالله، آثار آن حضرت همچنان توسط روحانیون مسلمان که بر این کشور حکومت می کنند، تخطئه و محکوم می گردد. اسلاف آنها مسؤل تبعید و زندانی شدن آن حضرت در اواسط قرن نوزدهم، و نیز قتل عام هزاران نفر از نفوسی می باشند که معتقد به آرمانهای آن حضرت برای ایجاد تحول در حیات و جامعۀ بشری بودند. حتی در زمانی که این مذاکرات در برازیلیا در جریان بود، خودداری از انکار و تبری از عقیده که موجب تحسین و تقدیر شگفت انگیز بقیۀ اهل عالم گشته بود، باعث گردید که آزار و اذیت، محرومیت و حرمان به زندگی سیصد هزار نفر از بهاییان در ایران راه یابد و در بسیاری از موارد به حبس و مرگ نیز منتهی گردد.
در قرن نوزدهم، مخالفت های مشابه، خصیصه و ویژگی نگرش ها و تلقی های نظام های مختلف مطلقه و استبدادی بود.
آیا ماهیت کلّ تفکّر چیست که اینگونه واکنش های کاملاً متباین و متضادّ را باعث شده است؟
۱
انگیزه و دلیل اصلی پیام حضرت بها الله بیان حقیقتی است که اساساً از لحاظ ماهیت، روحانی بوده شرح قوانینی می باشد که بر عملکرد این حقیقت حاکم است. پیام آن حضرت نه تنها فرد را به عنوان یک موجود روحانی، یک « نفس منطقی و خردمند » ملاحظه می کند، بلکه مصّرانه اظهار می دارد کلّ نهادی که ما آن را مدنیت می نامیم، به نفسه یک جریان روحانی است، که عقل و قلب آدمی، برای بیان استعداد های اخلاقی و اندیشمندانۀ ذاتی خود، مستمرّاً وسایلی پیچیده تر و کارآمدتر در آن خلق کرده اند .
حضرت بهاءالله با مردود شمردن اعتقادات جزمی مادّه گرایی حاکم، تفسیری متباین از جریان تاریخی بیان می دارند. عالم انسانی، که در خطّ مقدّم تکامل آگاهی و بیداری قرار دارد، از مراحلی شبیه دوران نوزادی، کودکی و نوجوانی زندگی آحاد اعضایش عبور می کند . این سفر ما را به آستانۀ عصر بلوغ به عنوان یک نژاد بشری متّحد رسانده است که مدّتها در انتظارش بودیم. جنگلها، اکتشافات، و تعصباتی که وجه مشخصۀ مراحل ناپختگی و عدم بلوغ در جریان مزبور بود، نباید مایۀ یأس باشد، بلکه محرک و مشوّقی برای پذیرفتن مسؤلیت های جمعی تلقی گردد.
حضرت بهاءالله خطاب به رهبران سیاسی و مذهبی زمان حیات خویش مرقوم فرمودند که استعداد های جدید با قدرتی غیر قابل تصوّر و پیش بینی، ورای تصور و درک نسلی که در آن زمان می زیست، در اهل عالم بیدار می شود، استعداد هایی که به زودی حیات مادی کرۀ ارض را دستخوش تحول و دگرگونی خواهد ساخت. ایشان فرمودند، لازم است این پیشرفت های مادی آتیۀ مَرکَب و محملی برای ترقیّات اخلاقی و اجتماعی شوند . اگر منازعات و اختلافات ملی گرایانه و تنگ نظرانه مانع از وقوع آن گردد، در این صورت ترقیات مادّی نه تنها مورث منفعتی نخواهد بود، بلکه مضرّات غیر قابل تصوّری را به بار خواهد آورد. برخی از هشدار های حضرت بهاءالله در این عصر و زمان ما طنینی مخوف و هولناک دارد. ایشان اخطار فرمودند، «اسباب عجیبۀ غریبه در ارض موجود و لکن از افئده و قلوب مستور و آن اسبابی است که قادر است بر تبدیل هواء ارض کلّها و سمّیّت آن سبب هلاک.» [2]
۲
حضرت بهاءالله می فرمایند موضوع اساسی روحانی که در پیش روی جمیع اهل ارض، از هر ملّتی، مذهبی، یا قومی که باشند، قرار دارد، نهادن اساس یک جامعۀ جهانی است که می تواند تجلی بخش ماهیت انسان باشد. وحدت سُکّان ارض نه رویای مدینۀ فاضلۀ دور از دسترس است، و نه در غایت‌ِ خود، موضوعی اختیاری . این وحدت در مرحلۀ بعد در جریان تکامل اجتماعی، شامل مرحله ای است که تمامی تجارب گذشته و فعلی ما را به سوی آن سوق می دهد. مادام که این موضوع تصدیق و تأیید نشده وبه آن مبادرت نشده باشد، هیچ یک از امراضی که کرۀ خاکی ما بدان مبتلا است راه حلّ و طریق مداوایی نخواهند یافت، زیرا تمام معضلات اساسی عصری که به آن وارد شده ایم، جهانی و عمومی هستند، نه خاصّ و منطقه ای .
حضرت بهاءالله در بسیاری از فقرات آثار خود که به بلوغ عالم انسانی مربوط می شود، از نور به عنوان استعاره ای جهت بیان قوای وحدت و اتّحاد که متحوّل کننده و دگرگون ساز می باشد، استفاده می کنند. ایشان تأکید می فرمایند، « نور اتّفاق آفاق را روشن سازد.» [3] این تأکید و بیان، تاریخ فعلی را در منظری کاملاً متفاوت با دیدگاهی قرار می دهد که در انتهای قرن بیستم شیوع دارد و ما را به جستجو در میان آلام و نقائص زمان خود، برای یافتن عملکرد قوایی تشویق و ترغیب می نماید که به انسان نسبت به یک مرحلۀ جدید از تکاملش آگاهی می بخشند؛ و ما را فرا می خواند که به بررسی مجدّد وقایع و حوادثی بپردازیم که در صد سال گذشته برای ما رخ داده و تأثیری که این پیشرفتها بر تودۀ نامتجانس مردم، نژادها، ملل، و جوامعی که آنها را تجربه کرده اند، داشته است.
اگر بنا به بیان حضرت بهاءالله، «اصلاح عالم و راحت امم ... ظاهر نشود مگر باتّحاد و اتّفاق،» [4] کاملاً معقول و قابل درک است که چرا بهائیان قرن بیستم را، علیرغم جمیع مصیبات و بلاهای آن «قرن انوار» [5] ملاحظه می کنند، زیرا این صد سال در طریقه ای که اهل ارض شروع به برنامه ریزی آینده جمعی ما نموده اند و نیز در روشی که ما یکدیگر را ملاحظه می کنیم، شاهد تحوّل بوده است. شاخص هر دو یک جریان اتّحاد بوده است. آشوب ها و نا آرامی های خارج از کنترل نهاد های موجود، رهبران ارض را مجبور کرد نظام های نوین سازمان جهانی را که در ابتدای قرن غیر قابل تصوّر بود، تدریجاً ایجاد نمایند. همزمان با این رویداد، عادات و نگرش هایی که اهل ارض و ملل عالم را، در طول منازعاتی منقسم و جدا می ساخت، که قرون متمادی ادامه داشت و به نظر می رسید که زمانهای مدید ادامه خواهد داشت، به سرعت تضعیف شده، رو به افول نهاد.
در اواسط قرن، این دو پیشرفت موجب ترقّی و تقدّمی شد که تأثیر و اهمیت تاریخی اش را فقط نسلهای آینده به درستی درک خواهند کرد. در عالمی که بعد از جنگ دوم جهانی مبهوت مانده بود، رهبران دوراندیش بالاخره اقدام به تحکیم اساس نظام جهانی از طریق سازمان ملل متحد را امکان پذیر یافتند. نظام جدید کنوانسیون های بین المللی و نهاد های مرتبط با آن، که از مدّتها قبل متفکّرین مترقّی در رویای آن به سر می بردند، اینک از قوایی حیاتی و بسیار مهّم برخوردار گردید که جامعۀ ناکام و ناموفّق ملل [6] از آن به نحوی مصیبت بار محروم مانده بود. با گذشت زمان در این قرن، قوای ابتدایی این نظام برای حفظ صلح بین المللی به طور مستمرّ مورد استفاده قرار گرفت به طوری که بتواند به نحوی شوق بر انگیز آنچه را که قابل حصول است به نمایش بگذارد. همزمان با آن، توسعۀ مداوم نهادهای دموکراتیک حکومتی در سراسر عالم واقع شد. اگر تأثیرات عملی آن هنوز ناامید کننده است، به هیچ وجه تغییر تاریخی و غیر قابل برگشت در مسیر را که در سازمان امور بشری رخ داده است، محو و زائل نمی سازد.
و اما در خصوص امر نظم جهانی و نیز حقوق اهل عالم، نمایش رنج ها و آلام مهیب و وحشتناکی که قربانیان انحراف بشری در طیّ جنگ تحمّل کردند کلّ جهان را تکان داد و احساسی به اهل عالم دست داد که جز احساس عمیق شرم خجلت نتوان نامی دیگر بر آن نهاد. از این جراحت و لطمۀ عظیم نوع جدیدی از تعهد اخلاقی ظهور و بروز یافت که در فعالیتهای کمیسیون حقوق بشر وابسته به سازمان ملل متّحد و نهاد های وابسته به آن به طور رسمی نهادینه شد؛ پیشرفتی که برای رهبران قرن نوزدهم، که حضرت بهاءالله بنفسه در این باب آنها را مخاطب قرار داده بودند، ابداً قابل تصوّر نبود. یک هیأت در حال رشد از سازمانهای غیر دولتی که به این ترتیب واجد اختیار شده بود در صدد بر آمد اطمینان حاصل کند که اعلامیۀ جهانی حقوق بشر به عنوان اساس و بنیان معیارهای تجویزی بین المللی وضع و تثبیت گردد و به طور مناسب تنفیذ شود.
به موازات آن، جریانی در ارتباط با حیات اقتصادی رخ داد. در طیّ نیمۀ اول قرن، در نتیجۀ آشفتگی و هرج و مرج ناشی از بحران عظیم اقتصادی [7] ، بسیاری از دولتها قانونی وضع کردند که به ایجاد برنامه های رفاه اجتماعی و نظام های کنترل مالی، صندوق های ذخیره، و مقرّرات تجاری برای حمایت از جوامع خود در مقابل تکرار چنین تباهی و زیانی، منجر گردید.
دوران بعد از جنگ دوم جهانی شاهد تأسیس نهاد هایی بود که زمینۀ فعالیت آنها جهانی است مانند صندوق بین المللی پول [8] ، بانک جهانی [9] ، موافقت نامۀ عمومی تعرفه ها و تجارت [10] ، و شبکه ای از مؤسّسات پیشرفت و توسعه که وقف بهینه سازی و بهبود وضع رفاه مادّی کرۀ ارض شد . در انتهای قرن، نسل حاضر هر نیت و قصدی که داشت، ابزارش هر قدر خام و ابتدایی بود، توده های اهل عالم نشان داده اند که استفاده از ثروت کرۀ خاکی را می توان، در پاسخ به برداشتهای کاملاً جدید از نیازها، مجدّداً به طور اساسی و بنیادی سازماندهی نمود.
تاثیر این پیشرفت ها با توسعۀ پر شتاب تربیت و تعلیم توده های مردم به نحوی شگفت انگیز و فوق العاده تقویت گردید. غیر از تمایل دولت های ملی ومحلی برای اختصاص دادن منابعی که شدیداً افزایش یافته بود به این زمینه، و معطوف ساختن توانایی جامعه به بسیج کردن و تعلیم دادن سپاهی از معلّمینی که از لحاظ حرفه ای کار آمد و واجد صلاحیت باشند، دو پیشرفت قرن بیستم در سطح بین المللی به طور اخصّ مؤثّر و تعیین کننده بود . اوّلین مورد یک رشته از طرح های توسعه متمرکز بر نیاز های تربیتی بود که عمدةً توسّط نهاد هایی چون بانک جهانی، مؤسّسات دولتی، بنیاد های عظیم و چندین شعبه از نظام سازمان ملل متحد سرمایه گذاری شد. دومین مورد ترقّی شگرف تکنولوژی اطّلاعات بود که منافع و مزایای بالقوّۀ آموزش کلّ نوع انسانی را برای اهل عالم تأمین نموده است .
این جریان تجدید سازمان ساختاری در سطح جهانی با تحوّل عظیم و عمیق در آگاهی و بیداری عمومی، حیاتی نو یافت و از قوّه ای عظیم برخوردار شد. تمام اهل عالم خود را ناگهان ملزم به مواجه با هزینه های آداب و عادات ریشه دار ذهنی یافتند که موجد اختلافات و منازعات می گردید و این مواجهه در حالی صورت گرفت که آنچه زمانی اعمال و نگرش های قابل قبول تلقّی می شد اینک در سراسر عالم به شدّت تخطئه و محکوم می گردید. تأثیر آن در تحریک تحوّل انقلابی در نحوۀ ملاحظه و برخورد مردم با یکدیگر بود.
فی المثل، در سراسر تاریخ به نظر می رسید تجربه نشان می دهد و تعالیم مذهبی تأیید می کندکه زنها اساساً از لحاظ طبیعت و ماهیت پست تر از مردها هستند. در طرح تاریخی اشیاء، این تصوّر قالب ناگهان به سرعت عقب نشینی کرد. هر قدر جریان تنفیذ کامل بیان حضرت بهاءالله در خصوص تساوی حقوق رجال و نساء طولانی و دردناک باشد، حمایت عُقَلایی و اخلاقی برای هر نظریۀ مخالف آن به طور منظم و مداوم زائل می گردد.
یکی دیگر از نکات ثابت و مستحکم در نظریۀ عالم انسانی نسبت به خود در سراسر هزارۀ گذشته عبارت از اعتقاد به تمایزات قومی بود که در قرون اخیره، در تخیّلات و توهّمات مختلف نژاد پرستی تحکیم و تقویت شده بود. با سرعتی که در چشم انداز تاریخ خارق العاده و شگفت انگیز است، قرن بیستم شاهد وحدت نژاد بشری بود که به صورت یک اصل راهنمای نظم بین المللی، خود را تحکیم و تثبیت نمود. امروزه، منازعات و اختلافات قومی که همچنان در بیشتر نقاط عالم موجد نا آرامی و آشوب است، نه به عنوان ویژگی و مشخّصۀ طبیعی روابط میان امم متنوّعه، بلکه به صورت ناهنجاری ها و اختلالات عمدی مشاهده می شود که باید تحت کنترل مؤثّر بین المللی قرار گیرد.
در طیّ دوران طولانی طفولیت عالم انسانی، این تصوّر نیز، باز هم با موافقت کاملِ دیانتِ سازمان یافته، وجود داشت که فقر یک ویژگی پایدار و گریز ناپذیر نظم اجتماعی است. معهذا، اکنون، این تصوّر ثابت ذهنی، این تصوّری که اولویت های تمام نظام های اقتصادی عالمِ شناخته شده را شکل بخشیده بود، در سطح عالم مردود شمرده شده است. حداقلّ از لحاظ نظری، دولت در همه جا به عنوان امینی تلقّی می گردد که ضرورةً مسئول تأمین و تضمین سعادت و رفاه تمامی اعضاء جامعه است.
آنچه که به علت ارتباط نزدیک با ریشه های انگیزش بشری، به طور اخصّ قابل توجه می باشد، سست شدن فشار شدید تعصّب مذهبی است. جریان گفتگو و همکاری بین ادیان، که در «پارلمان ادیان» پیش بینی و پیشنهاد گردید و توجّه شدیدی را در اواخر قرن نوزدهم به خود معطوف داشت، تأثیرات سکولاریزم [11] را در تضعیف برج و باروی اقتدار پیشوایان مذهبی، که زمانی غیر قابل تسخیر تصوّر می شد، تقویت نمود. در مقابل تحوّلات در استنباطهای مذهبی که جهان در صد سالهٔ گذشته شاهد آن بوده است، حتّی فوران فعلی واکنش بنیاد گرایی ممکن است مورد بازنگری واقع گردد، تا عملی چون اقدامات مأیوسانۀ تدافعی قوای عقب دار علیه انحلال اجتناب ناپذیر کنترل متعصّبانه و کوته بینانه ملاحظه گردد. حضرت بهاءالله می فرمایند، «شکّی نیست جمیع احزاب به افق اعلی متوجّهند و به امر حقّ عامل.» [12]
در طی این دهه های بحرانی، ذهن آدمی تحوّلاتی بنیادی را نیز به نحوی که در عالم عنصری درک می کرد، تجربه می نمود. نیمۀ اوّل قرن شاهد بود که نظریه های جدید نسبیت و مکانیک کوآنتوم، که هر دو ارتباط نزدیک با ماهیت و عملکرد نور داشتند، در زمینۀ فیزیک انقلابی به وجود آوردند و تمامی مسیر پیشرفت علمی را دگرگون ساختند. واضح و مشهود گردید که فیزیک قدیم می تواند پدیده ها را فقط در بُعدی محدود توضیح دهد. ناگهان بابی جدید بر روی مطالعۀ اجزاء خُرد و ریز عالم و همچنین منظومه های بزرگ کیهانی گشوده شد، یعنی تحوّلی که تأثیراتش به مراتب از محدودۀ فیزیک فراتر رفت، و بنیان یک نظریۀ جهانی را که قرن ها حاکم بر تفکّر علمی بود به لرزه در آورد. آنچه که برای همیشه از میان رفته بود تصویر یک عالم مکانیکی بود که مانند یک ساعت کار می کرد و یک جدایی استنباطی بین شاهد و مشهود، بین ذهن و مادّه بود. در زمینۀ مطالعات گسترده ای که به این ترتیب میسّر شده بود، علم نظری اکنون شروع به مطرح ساختن این احتمال نمود که هدف و شعور و هشیاری مسلّماً ذاتی و فطری طبیعت و عملکرد عالم می باشند.
در پی این تحوّلات استنباطی، عالم بشری وارد عصری گردید که فعل و انفعال متقابل بین علوم فیزیکی، فیزیک، شیمی و زیست شناسی، در کنار علوم نوپای بوم شناسی [13] ، امکاناتی شگفت انگیز و شگرف برای اعتلای حیات پدید آورد. مزایای حاصله در زمینه های عمده ای مانند کشاورزی و طبّ به نحوی بارز آشکار گردید، همانطور که منافع حاصلی به توفیق در بهره برداری از منابع جدید انرژی به منصّۀ ظهور رسید. به طور همزمان، زمینۀ جدید علم مادی شروع به تأمین ثروت و مکنتی از منابع تخصّصی نمود که در بدایت قرن ناشناخته بود، مانند پلاستیک، فیبرهای نوری و فیبرهای کربن .
چنین ترقّیاتی در علم و تکنولوژی تأثیرات متقابل داشت. دانه های شن، ناچیز ترین و ظاهراً بی ارزش ترین مادّه، در اثر استحاله به سیلیکون های ظریف و نازک و شیشۀ از لحاظ نور شناختی خاصّ تبدیل گردید و ایجاد شبکه های ارتباطی جهانی را امکان پذیر ساخت. این امر، همراه با استقرار سیستم های پیچیده و پیشرفتۀ ماهواره ای، تأمین امکان دسترسی به دانش انباشتۀ کل نوع بشر برای جمیع نفوس در تمام نقاط عالم را، بدون تبعیض و استثناء، شروع نمود. بدیهی است دهه هایی که بلا فاصله در پیش رو داریم شاهد تلفیق و ترکیب تکنولوژی های تلفن، تلویزیون و کامپیوتر در یک سیستم واحد و یکپارچۀ ارتباطی و اطلاعاتی خواهد بود که وسائل ارزان آن در سطحی وسیع در دسترس همگان قرار خواهد گرفت. مبالغه در تأثیر روان شناختی و اجتماعی جایگزینی مورد انتظار انبوه سیستم های موجود پولی، که در نظر اکثری از نفوس، آخرین قلعۀ دفاعی افتخار و مباهات ملّی گرایانه می باشد، به وسیلۀ یک واحد پول رایج که عمدتاً از طریق تحریکات الکترونیک عمل می کند، دشوار می نماید.
محقّقاً، تأثیر وحدت بخش انقلاب قرن بیستم در هیچ جا از اثرات حاصلۀ تحوّلاتی که در حیات علمی و تکنولوژیک رخ داد، آشکار تر و واضح تر نیست. در بدیهی ترین سطح، نوع بشر اکنون از وسائلی برخوردار است که برای تحقّق اهداف رؤیایی منبعث از آگاهی و وقوفی که به طور ثابت و مداوم در حال رشد می باشد، نیاز داشت. این اختیار و اقتدار به طور بالقوّه برای جمیع اهل ارض، صرف نظر از نژاد، فرهنگ یا ملّت، قابل حصول است. حضرت بهاءالله در کلامی پیش بینی کننده فرمودند،«جمیع اهل ارض در این عصر در حرکتند و سبب و علّت آن را نیافته اند.» [14] امروز، بیش از یک قرن بعد از تحریر این کلمات، اثرات بعدی آنچه که از آن زمان تا کنون اتّفاق افتاده است، در همه جا در اذهان متفکّر شروع به ظهور و بروز نموده است.
۳
درک تحوّلاتی که تا این لحظه از تاریخ که اکنون به پایان می رسد، نباید انکار ظلمتی باشد که همراه آن است و موفّقیت های حاصل را به نحوی برجسته و چشمگیر نمودار می سازد؛ انهدام میلیون ها انسان بی گناه، ابداع و استفاده از تسلیحات جدید مخرّب که قادر به انهدام کلّ سکنۀ ارض است، ایجاد ایدئولوژی های جدید که حیات روحانی و روشنفکری تمام ملل را مبتلا ساخته است، آسیب و صدمه به محیط زیست عنصری کرۀ ارض در مقیاسی آنچنان وسیع که جبران آن ممکن است قرن ها طول بکشد، و لطمه ای به میزان غیر قابل تصوّری شدیدتر که به نسل های اطفال آموزش داده شده است که معتقد باشند خشونت، ابتذال و شناعت، خود خواهی و خود پسندی همانا فتوحات و موفّقیت های حرّیت شخصی است. اینها تنها بدیهی ترین موارد دفتر شرور و مفاسد است که در تاریخ بشر بی سابقه می باشد و درس های آنها را عصر ما برای تعلیم و تربیت نسل های متنبّهی که بعد از ما به عرصۀ وجود خواهند آمد باقی خواهد گذاشت.
امّا، ظلمت پدیده ای نیست که دارای وجود، یا استقلالی ذاتی و آزادی عمل باشد. تاریکی نه نور را خاموش می کند نه تقلیل می دهد، بلکه مناطقی را مشخص می سازد که نور به آنها نرسیده یا به میزان کافی روشن نساخته است. لذا، بلاتردید مورّخین عصری پخته تر، بالغ تر و بی غرض تر به ارزیابی و بررسی مدنیت قرن بیستم خواهند پرداخت. سبعُیت و درّنده خویی طبیعت حیوانی، که در این سال های بحرانی از کنترل خارج شده و گاهی به نظر می رسید بقای جامعه را تهدید می کند، در واقع مانع شکوفایی قوای خلّاقۀ مکنونه ای که آگاهی بشر از آن برخوردار است، نگردید. بالعکس، با گذشت زمان در این قرن، تعداد فزاینده ای از نفوس بیدار شده و آگاهی یافته اند که طرفداری ها و تبعیّت های پوچ و ترس هایی که آنها را تنها سال های معدودی قبل از این، اسیر خود ساخته بود، چقدر واهی و بی اساسند.
حضرت بهاءالله تأکید می فرمایند،«این یوم را مِثلی نبوده و نیست چه به مثابهٔ بصر است از برای قرون واعصار و به مثابهٔ نور است از برای ظلمت ایّام.» [15] در این چشم انداز، موضوع اصلی عبارت از ظلمتی نیست که پیشرفت حاصله در صد سال خارق العاده ای را، که اینک به انتهی می رسد، کند و تیره ساخته، بلکه نکته این است که نژاد ما قبل از اقبال همه جانبه و تمام عیار به ماهیت روحانی که ما را امّتی واحد می سازد، و یافتن شهامت برای برنامه ریزی آتیۀ خود در پرتو آنچه که با تحمّل درد و رنج فراگرفته شده، چقدر رنج ها و ویرانی های بیشتری را باید تحمّل نماید.
۴
برداشت و استنباط از جریان آتیۀ مدنیّت که در آثار حضرت بهاءالله مطرح شده است، بیشترِ آنچه را که امروزه خود را بر جهانِ ما به عنوان موارد فرمایشی و غیر قابل تغییر تحمیل می کند، به مبارزه می طلبد. موفّقیت های حاصله در قرن انوار در را به روی نوع جدیدی از عالم مفتوح ساخته است. اگر تکامل اجتماعی و روشنفکری در واقع به شعور اخلاقی ذاتی و فطری در وجود پاسخ می دهد، بخش عظیمی از نظریۀ تعیین کنندۀ رهیافتهای معاصر برای اتّخاذ تصمیم به نحوی مهلک ناقص و خطا می باشد. اگر هشیاری و آگاهی بشر، همانطور که اکثریت عظیمی از عامّۀ ناس بنا به درک ذاتی خود همواره واقف بوده اند، از لحاظ ماهیت اساساً و ضرورةً روحانی باشد، نیاز آن به رشد و گسترش را نمی توان از طریق تفسیری از واقعیت که به نحوی کوته نظرانه بر امر دیگری اصرار می ورزد، درک کرد یا بدان خدمت نمود .
هیچ وجهی از وجوه مدنیت معاصر به نحو مستقیم تر از عقیدۀ رایج فردگرایی، که در اکثر نقاط عالم گسترش یافته، در برداشت و تفکّر حضرت بهاءالله از آتیۀ ایّام به مبارزه فرا خوانده نشده است. «جستجوی سعادت و لذّت»، که با قوای فرهنگی چون ایدئولوژی سیاسی، نُخبه گرایی علمی، و اقتصاد مصرفی تغذیه شده، موجد یک حسّ پرخاشگرانه و تقریباً نامحدودِ استحقاق شخصی گردیده است. عواقب اخلاقی برای فرد و جامعه به طور یکسان فرساینده و مخرب، و از لحاظ بیماری، اعتیاد به مواد مخدر و جمیع سایر ابتلائاتِ بسیار آشنای پایان قرن، نابود کننده شده است. وظیفۀ استخلاص عالم بشری از خطایی چنین بنیادی و فراگیر برخی از فرضیات قرن بیستم در خصوص درست یا نادرست را که عمیقاً تثبیت ومستحکم شده، زیر سؤال می بَرَد.
برخی از این فرضیات بررسی نشده را مطالعه کنیم. بدیهی ترین اعتقاد این است که وحدت و اتّحاد یک آرمان بعید و تقریباً غیر قابل حصول است که تنها زمانی می توان به آن پرداخت که تعداد زیادی از اختلافات و منازعات سیاسی به نحوی حلّ شده باشند، حوائج مادّی به نحوی تأمین شده باشند، و بی عدالتی ها به نحوی اصلاح شده باشند. حضرت بهاءالله تأکید می فرمایند که عکس قضیه صادق است. بیماری عمده و اساسی که جامعه را مبتلا ساخته و امراضی را تولید می کند که آن را فلج می سازند، به بیان حضرت بهاءالله، عبارت از تفرقه و اختلاف میان نوع بشر است، بشری که به علت استعدادش برای معاضدت و معاونت متمایز است و پیشرفتش تاکنون تا حدّی منوط به اقدام متّحد و یکپارچه بوده که در زمانهای مختلف و در جوامع گوناگون حاصل شده است. تشبّث به این عقیده که اختلاف یک خصیصۀ ذاتی و فطری طبیعت انسان است نه مجموعه ای از عادات و نگرش های اکتسابی، تحمیل یک اشتباه و خطا بر قرنی جدید است، که بیش از هر عامل منفرد دیگر، به نحوی مصیبت بار عالم انسانی را در گذشتۀ ایّام مبتلا به نارسایی و نقص نموده است. حضرت بهاءالله رهبران منتخَب را انذار می فرمایند،«فَانظُروا العالَمَ کَهَیکَلِ اِنسانِ اِنّهُ خُلِقَ صحیحاً فَاعتَرَتهُ الامراضُ بِالأسبابِ المُختَلِفَةِالمُتَغایِرِةِ.» [16]
یک معضل اخلاقی دیگر که ارتباطی نزدیک با امر اتّحاد دارد، در قرن گذشته با ضرورت و فوریّتی فزاینده خود را نشان داده است. حضرت بهاءالله می فرمایند که انصاف نزد خداوند «احبُّ الاشیاء» [17] است . انصاف فرد را قادر می سازد که حقیقت را به چشم خود ببیند نه به دیدۀ دیگران و به تصمیم گیری جمعی اقتداری را می بخشد که به تنهایی می تواند وحدت فکر و اقدام را تضمین نماید. هر قدر سیستم نظم بین المللی که از تجارب فجیع و غم انگیز قرن بیستم ظهور نموده مسرّت بخش و ارضاء کننده باشد، تأثیر پایدار آن منوط به پذیرش اصل اخلاقی مضمر و مکنون در آن است. اگر هیأت بشریه واحد و غیر قابل تقسیم باشد، در این صورت اقتدار اِعمال شده توسّط نهاد های حاکمۀ آن ضرورةً مظهر و نماینده معتمد بودن است. هر فردی به عنوان امانتی نزد کل نفوس پای به جهان می نهد، و این ویژگی وجود انسان است که بنیاد و شالودۀ واقعی حقوق اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی را شامل می شود که منشور سازمان ملل متّحد و اسناد مرتبط با آن بالصّراحه بیان می دارند . عدل و داد، و وحدت دارای تأثیر متقابل هستند . حضرت بهاءالله در مورد عدل می فرمایند، «مقصود از آن [18] ظهور اتّحاد است بین عباد. در این کلمۀ علیا بحر حکمت الهی موّاج . دفاتر عالَم تفسیرِ آن را کفایت ننمایند.» [19]
هنگامی که جامعه هر چند با تردید و خوف، خود را به این امر و اصول اخلاقی مرتبط با آن متعهّد سازد، پُر معنی ترین نقشی که به فرد عرضه می دارد، عبارت از خدمت خواهد بود. یکی از موارد جمع اَضداد در زندگی بشر عبارت از ارتقاء نفس است که اساساً از طریق تعهّد به امور عظیم تری حاصل می شود که در آنها خودِ نفس، حتّی اگر به طور موقت باشد، فراموش می گردد. در عصری که فرصتی برای مشارکت مؤثّر در شکل بخشیدن به خودِ نظم اجتماعی را به نفوس انسانی در هر شرایطی که باشند اعطاء می کند، آرمان خدمت به دیگران اهمّیت و جلوه ای کاملاً نوین و بدیع می یابد. ستایش و تمجید اهدافی چون مال اندوزی و اظهار وجود به عنوان مقصد از حیات عمدةً موجب ارتقاء جنبۀ حیوانی طبیعت انسانی می گردد. پیام های سهل انگارانۀ رستگاری شخصی دیگر نمی تواند آمال و آرزوهای نسل هایی را تحقّق بخشد که با یقین تامّ دریافته اند رضایت خاطر حقیقی همانطور که مربوط به این جهان می باشد، به جهان دیگر نیز مربوط است. حضرت بهاءالله نصیحت می فرمایند، «امروز را نگران باشید و سخن از امروز رانید.» [20]
چنین چشم انداز هایی دلالات ضمنی برای هدایت امور بشری دارند. فی المثل بدیهی است دولت ملّی، مشارکت های گذشته اش هر چه که بوده باشد، هر قدر بیشتر و طولانی تر به عنوان نفوذ برتر و غالب در تعیین سرنوشت نوع بشر دوام یابد، حصول صلح عالم مدّتی طولانی تر به تعویق خواهد افتاد و آلامی که اهل ارض را مبتلا ساخته است بیشتر و بزرگ تر خواهد شد. هر قدر نعمتها و برکات ناشی از جهانی شدن عظیم باشد، بدیهی است که این جریان موجد تمرکز بی نظیر و بی سابقۀ قدرت استبدادی مطلقه در حیات اقتصادی نوع بشر شده است که، اگر بخواهیم این قدرت ها مسبّب فقر و یأس برای میلیونها نفوس انسانی نشوند، باید تحت کنترل دموکراتیک بین المللی قرار گیرند. به همین ترتیب، پیشرفت ها و موفقیت های تاریخی حاصله در زمینۀ تکنولوژی اطلاعات و ارتباطات، که وسیله ای چنین نیرومند برای ترفیع پیشرفتهای اجتماعی و تشدید حسّ تعلّق نفوس به بشریّت مشترکان عرضه می دارد، می تواند، با همان قدرت، انگیزه هایی را که برای خدمت به همین جریان اهمّیت حیاتی دارند منحرف و خشن ساخته از طراز ادب عاری سازد.
۵
آنچه که حضرت بهاءالله از آن سخن می گویند عبارت است از ارتباطی جدید بین خدا و نوع بشر، ارتباطی که با طلوع بارقۀ بلوغ نژاد بشر هماهنگ و سازگار است. حقیقت غائی که عالم را خلق نموده، دوام و استمرار می بخشد، الی الابد خارج از دسترس و درک ذهنِ آدمی خواهد ماند، ارتباط آگاهانۀ نوع بشر با او، تا بدان حدّ که برقرار گردیده، نتیجۀ نفوذ و تأثیر شارعین ادیان بزرگ عالم، یعنی حضرت موسی، حضرت زرتشت، حضرت بودا، حضرت مسیح، حضرت محمّد و انبیاء پیش از ایشان است که اسامی آنها اکثراً فراموش شده است. اهل ارض با واکنش به این نهضت های الهی مستمرّاً استعدادها و ظرفیت های روحانی، عقلانی و اخلاقی را، که با یکدیگر ترکیب شده ماهیت و شخصیت بشری را ارتقاء دهند، توسعه بخشیده اند. این جریان هزار سالۀ متراکم و فزاینده، اینک به مرحله ای واصل شده که ویژگی نقاط عطف بسیار مهم و سرنوشت ساز در جریان تکاملی را دارا است. در این مرحله امکاناتی که قبلاً شناخته نشده بود، ناگهان به عرصۀ شهود و ظهور رسیده است. حضرت بهاءالله تأکید می فرمایند،«امروز روز فضل اعظم و فیض اکبر است.» [21]
اگر از دید حضرت بهاءالله بنگریم، تاریخ قبایل، امم، و ملل عملاً به پایان خود رسیده است. آنچه که شاهد آن هستیم بدایت تاریخ نوع بشر است؛ تاریخ نژاد بشری که به وحدت و یگانگی خویش وقوف دارد. آثار حضرت بهاءالله تعریفی جدید از طبیعت و جریانات مدنیت و تنظیم مجدّد اولویت ها را به این نقطۀ عطف در جریان مدنیت به ارمغان می آورد. هدف این آثار دعوت ما به بازگشت به مسؤلیت و بیداری روحانی است. آثار حضرت بهاءالله این توهّم و تصوّر را دامن نمی زند که تحوّلات پیش بینی شده به سهولت وقوع خواهد یافت. بلکه به مراتب با این تصوّر فاصله دارد. همانطور که وقایع قرن بیستم قبلاً ثابت کرده است، الگوهای عادات و نگرش ها که در طول هزاران سال ریشه دوانده و تحکیم شده است، نه به خودی خود متروک می شوند و نه صرفاً در واکنش به تعلیم و تربیت یا وضع قوانین رها می گردند. تحوّلات عمیق، چه در زندگی فردی و چه در حیات اجتماعی، بیشتر اوقات در اثر رنج و درد شدید و مشکلات غیر قابل تحمّلی رخ می دهند که به طریق دیگر نمی توان بر آن غلبه کرد. حضرت بهاءالله انذار فرمودند آزمایشی چنین عظیم لازم است تا امم متنوّعۀ ارض را به یکدیگر پیوند داده امّتی واحد به وجود آوَرَد.
برداشتهای روحانی و مادّی گرایانه از ماهیتِ حقیقت با یکدیگر سازش ناپذیرند و در جهات مختلف و متضادّ حرکت می کنند. با شروع قرن جدید، جریانی که استنباطهای مادّی ایجاد کرده، هم اکنون بشر نگون بخت تیره روز را به ورای دورترین نقاط برده است، جایی که توهّم عقلانیت و منطقی بودن دیگر نمی تواند دوام داشته باشد، چه رسد به رفاه و سعادت بشر. با سپری شدن هر روز، علائم بیشتری ظاهر می شود که تعداد زیادی از نفوس در جمیع نقاط به این حقیقت پی می برند.
علیرغم عقیدۀ مخالفی که در بُعدی وسیع شیوع دارد، نوع بشر یک لوحۀ نانوشته نیست که حکمرانان مطلقۀ ممتازه که مسلط بر امور نفوس انسانی هستند، هر آنچه که مایلند آزادانه بر آن بنگارند. آنها به طور نامحدود توسّط خُرده ریزه های جامعۀ معاصر سرکوب نخواهند شد. دیگر نیازی به بینش و بصیرت پیامبر گونه نیست که درک شود سال های اوّلیۀ قرن جدید شاهد آزاد شدن قوا و آرمان های خواهد بود که از آداب، عادات، اشتباهات و اعتیادهای انباشته شده در طول زمان که مدّت های مدید آنها را از تجلّی و بروز باز داشته بودند، به مراتب قوی ترند. معهذا، اگر چه این آشوب و ناآرامی عظیم است، دوره ای که نوع بشر در حال ورود به آن است برای جمیع افراد، نهاد ها، و جوامع روی کرۀ ارض فرصتهای بی سابقه ای برای مشارکت در رقم زدن آیندۀ کرۀ ارض ایجاد خواهد نمود. حضرت بهاءالله در کمال اطمینان وعده می دهند، «زود است بساط عالم جمع شود و بساط دیگر گسترده گردد.» [22]

۱۳۸۹ اردیبهشت ۲۴, جمعه

بهائیان جهان صد و شصت و پنجمین سال پیدایش آئین بهائی را جشن میگیرند

روز ٢٣ می (٢ خرداد)، بهائیان جهان صد و شصت و پنجمین سال پیدایش آئین بهائی را جشن میگیرند
 
این روز مقدس، سالگرد رسالت حضرت باب است که در سال ۱٨۴۴ (۱۲۶۰ هجری قمری) اعلام فرمود که او پیامبر جدیدی است که از جانب پروردگار تأسیس عصری جدید و ظهور حضرت بهاءالله، پیامبر دیگری که موعود تمام ادیان الهی است، را به عالم مژده میدهد.
منزل حضرت باب در شهر شیراز، محلی که در آن این رسالت اعلام شد، برای بهائیان جهان مکان مقدسی است. اما سپاه پاسداران با کمک به انبوهی از مردم، این مکان مقدس را در سال ١٩۷٩ (سی سال پیش) تخریب نمود.
تقویم بدیع بهائی از سال ١٨۴۴ شروع میشود و امسال سال ۱۶۶ بدیع از آن تقویم است.
سالگرد رسالت حضرت باب یکی از ۹ روز مقدسی در سال است که بهائیان جهان به احترام این ایام از اشتغال به کار احتراز میکنند.