۱۳۸۹ بهمن ۳۰, شنبه

نگرانى شديد در مورد امنیت مدیران بهائی زندانی در ایران




هفت مدير زندانی بهائی به بندهای خطرناک‌تر زندان محل نگهداری‌شان منتقل شد‌ه‌اند.
در مورد دو زندانی‌ زن، شرايط جا به جا کردن آنها اين نگرانی را به وجود آورده که شايد اين تغيير به اين منظور بوده که فضائی نا‌امن و تهديد کننده برای سلامت آنها ايجاد شود.
جامعۀ جهانی بهائی اطلاع یافته که تا کنون یکی از اين خانم ها، فریبا کمال آبادی، از زمانی که به بند معروف «۲۰۰» در زندان گوهردشت فرستاده شده، مورد تهدید بدنى زندانیان ديگر قرار گرفته است.
بانی دوگال، نمایندۀ ارشد جامعۀ جهانی بهائی در سازمان ملل، گفت: «ظاهراً فضای این بند به شدت ملتهب است و تنش و دشمنی زیادی بین زندانیان وجود دارد.»
خانم کمال آبادی، همراه مهوش ثابت، روز شنبه به بند ۲۰۰ منتقل شد.
خانم دوگال گفت: «مشکل بتوان دربارۀ دلیل این انتقال مطمئن شد. با این حال ما معتقدیم که زنان بهائی از زمانی که به گوهردشت رسیده اند، عليرغم شرايط بسيار دشوار زندگی خودشان، توانسته‌اند برای هم‌بندان خود منبع آسايش و اميد شوند. ظاهراً مسئولان زندان با ديدن نشانه‌هائی از احترام به آنان در زندانيان ديگر نگران شده اند و از اتهام 'تبلیغ' آئين بهائی در زندان به عنوان دليل افزايش فشارها بر آنها استفاده کرده‌اند.»
خانم دوگال افزود که این دو زن در دوران زندان، با روح خدمت به دیگران رفتار کرده اند. برای مثال آنها در زمستان ۱۳۸۷ (اوایل ۲۰۰۹) با روزنامه نگار ایرانی-ژاپنی-آمریکایی ، رکسانا صابری، در زندان اوین هم بند بودند که بعداً نوشت آنها به او در عبور از سختی‌های آن دوران کمک کردند.
هفتۀ پیش، با اعلانی عمومی به همۀ زندانیان گفته شد نبايد هیچ ارتباطی با دو زن بهائی داشته باشند. با این حال هم زندانی ها، بدون توجه به این اعلان، به ارتباط با آنها ادامه دادند.
خانم دوگال گفت: «پس از انتقال این خانم ها، تعدادی از زندانیان، با وجود ممانعت نگهبانان، به طبقۀ پایين رفتند تا آن دو را در محل جدید ملاقات کنند.»
به گفتۀ خانم دوگال، به خانم ها کمال آبادی و ثابت – پیش از انتقال – گفته شده بود که به زندانیان بند ۲۰۰ دربارۀ آن دو «هشدار» داده شده است.
او گفت: «ما به شدت نگرانیم که این انتقال به عنوان وسیله ای برای ایجاد محیطی ناامن که جان یا آسایش جسمی این دو زن بی گناه را تهدید کند، طراحی شده باشد.»

شرایط دشوار و غیربهداشتی

هفت رهبر بهائی در مرداد ۱۳۸۹ (اوت ۲۰۱۰) به زندان گوهردشت، حدود ۵۰ کیلومتری غرب تهران، فرستاده شدند. آنها پس از آن که مدت ۲۰ ماه بدون اتهام در بازداشت نگه داشته شدند، به اتهاماتی از جمله جاسوسی و تأسیس تشکیلات غیرقانونی متهم، محاکمه و به ۱۰ سال زندان محکوم شدند. همۀ اتهامات تکذیب شد.
در حالی که زندان گوهردشت به خاطر شرایط ناگوار و غیر بهداشتی اش معروف است، زندانیان بهائی در آغاز از بعضی عناصر خشونت بارتر مجموعه دور نگه داشته می شدند. آنها همچنین نسبتاً مرتب به فضاهای ورزشی بیرون دسترسی داشتند.
اما در چند هفتۀ گذشته، هر هفت نفر از محلی که ابتدا داشتند، به بندهایی که شرایط بسیار بدتری دارند منتقل شده اند.
پنج مرد سه هفته پیش به بخش معروف به بند ۴، بخش قرنطینه ای که برای زندانیان سیاسی کنار گذاشته شده، منتقل شدند. این بخش زندانيان بيشترى دارد و بنا به گزارش ها تحت مراقبت شدید است. اين مردان اکنون از محرومیت های شدید جسمی رنج می برند.
خانم دوگال گفت: « سه نفر از آنها در یک سلول هستند و دو نفر دیگر در سلولی دیگر. در هر سلول دو تخت هست، بنابراین یکی از آنها باید روی زمین بخوابد.»
خانم دوگال گفت: «زندانیان این بخش از زندان فقط در زمان های مقرّر می توانند برای استفاده از هوای تازه بیرون بروند، در حالی که پیشتر هر وقت می خواستند می توانستند چنین کنند.»

درخواست از دولت ها

خانم دوگال گفت: «ما در نامۀ سرگشادۀ خود به تاریخ ۱۶ آذر ۱۳۸۹ (۷ دسامبر ۲۰۱۰) به رئیس قوۀ قضائیۀ ایران تأکید کردیم که چنین محیط خشن و توهین آمیزی سزاوار حتی خطرناک ترین مجرمان هم نیست.»
«ما بار دیگر به دولت ایران می گوییم، آیا در نظر آنها تحمیل چنین شرایطی بر شهروندان بی گناه با رحمت و عدالت اسلامی توافق دارد؟»
خانم دوگال گفت: «ما همچنان دولت ها و انسان های خیرخواه را در سراسر دنیا فرا می خوانیم تا به هر طريقى که می توانند دولت ایران را متوجه كنند که اقدامات اش زير نظر است و مسئول امنیت این هفت نفر و بیش از ۵۰ بهائی دیگر است که در ایران زندانی شده اند.»

جزئیات بیشتر

این هفت نفر – بهروز توکلی، وحید تیزفهم، مهوش ثابت، جمال الدین خانجانی، سعید رضائی، فریبا کمال آبادی و عفیف نعیمی – پیش از دستگیری شان در ۱۳۸۶ و ۱۳۸۷ (۲۰۰۸)، اعضای یک گروه ملّی بودند که در رسیدگی به حداقل نیازهای جامعۀ ۳۰۰ هزار نفری بهائیان ایران کمک می کرد.
گزارش های محاکمه و صدور حکم برای این مدیران بهائی، همصدایی جهانی دولت ها – از جمله استرالیا، کانادا، فرانسه، آلمان، مجارستان، ایرلند، هلند، زلاند نو، بریتانیا و ایالات متحدۀ آمریکا – را در محکوم کردن این اقدام برانگیخته است. اتحادیۀ اروپا و رئیس پارلمان اروپا نیز همراه سازمان های حقوق بشر بسیار، گروه های دیگر و افراد بیشمار به این اعتراض جهانی پیوستند.
در ۳۰ آذر ۱۳۸۹ (۲۱ دسامبر ۲۰۱۰)، سازمان ملل قطعنامه ای را به تصویب رساند که «نگرانی عمیقی از نقض جدی، مداوم و مکرر حقوق بشر» در ایران ابراز می داشت. قطعنامه به ویژه تبعیض علیه اقلیت ها، از جمله پیروان آئین بهائی را در ایران محکوم کرد.

۱۳۸۹ بهمن ۲۸, پنجشنبه

پاسخ به اکاذيب :زنا

 

 

 

 

 

شارع بهايی در كتاب مستطاب اقدس نفوس انسانی را از اعمالی كه خلاف عفت و عصمت باشد شديدا منع نموده و ميفرمايد « قد حُرِِّمُ عليكم القتل و الزنا » يعنی به تحقيق حرام شد بر شما قتل و زنا . ايضا ميفرمايند « لا تكونوا فی هيماء الشهوات من الهائمين» يعنی نباشيد در بيابانهای شهوت از سرگردانان . و ضمنا در صورتيكه چنين اعمالی صورت گيرد احكام جزايی برای مرتكبين در نظر گرفته ، از جمله ميفرمايند « قد حَكَمَ الله لِكل زانٍ و زانيةٍ ديةٍٍ مسلمةٍ الی بيت العدل و هی تسعة مثاقيل من الذهب و ان عاد مرة اخری عودوا بضعف الجزاء هذا ما حكم به مالك الاسماء » يعني حكم كرد خداوند از برای هر زانی و زانيه ، ديه مسلمی به بيت العدل و آن عبارت از نه مثقال طلا است و اگر دفعه ديگر تكرار شود جزا دو برابر ميگردد اين است آنچه را كه حكم كرد به آن مالك اسماء .

حضرت بهاءاللّه ميفرمايند :

٥- ” هر نفسی از او آثار خباثت و شهوت ظاهر شود او از حقّ

نبوده و نيست “.

(ص ٢٩٩ گنجينه حدود و احکام )

حضرت عبدالبهاء ميفرمايند :

١- ” امّا مسأله زنا  اين تعلّق بغيرِ مُحْصَن دارد نه مُحْصَن و

امّا زانی محصن و محصنه حکمش راجع به بيت العدل است “.

(ص ٣٠١ گنجينه حدود و احکام )

٢- ” امّا مسأله زنا  در الواح الهيّه در مسأله فحشاء بقدری زجر

و عتاب و عقاب مذکور که بحدّ حصر نيايد که شخص مرتکب فحشاء از

درگاهر احديّت مطرود و مردود و در نزد ياران مذموم و در نزد عموم

بشر مرذول . حتّی در بعضی کلمات بيان خسران مبين و محروميّت ابدی

است ولی در قصاص حکومتی و سياسی چنين امری صادر نه زيرا

حکومت الآن در جميع دنيا به زانی ابداً تعرّض ننموده و نمی نمايد لهذا

محکوم ، رسوای عالَم نگردد. اين جزاء بجهت آنست تا رذيل و رسوای

عالَم گردد و محض تشهير است و اين رسوائی اعظم عقوبت است .

ملاحظه نمائيد که به نصّ قرآن ابداً زنا ثابت نگردد زيرا شهود

اربعه در آن واحد بايد شهادت به تمکّن تامّ از هر جهت بدهند . لهذا

جز باقرار زنا ثابت نگردد . آيا ميتوان نسبت اندک عدم اهميّت بزنا بقرآن

داد؟ لَا وَاللّه . فَاْنِصُفْوا يَا اَهْلَ الْاِنْصَافِ  “.

(ص ٢-٣٧١ ج ٣ مکاتيب

اخراج آراد اشتیاق، دانش آموز بهایی از دبیرستان


آراد اشتیاق دانش آموز، مشغول تحصیل در کلاس دوم دبیرستان و در رشته ادبیات و علوم انسانی این مدرسه بوده است.
به گزارش خبرنگار رهانا، سامانه خبری «خانه حقوق بشر ایران» اخراج وی در ۲۵ بهمن ماه و به دستور حراست ناحیه ۱ آموزش و پرورش اصفهان و با اعلان مدیر مدرسه آقای علی ترکان، صورت گرفته است.
به نظر می رسد اخراج این دانش آموز بهایی در ادامه روند فشار بر شهروندان بهایی در اصفهان و نیز خانواده اشتیاق در این شهرستان است. پیشتر پدربزرگ او به تحمل یک سال حبس تعزیری محکوم شد و ۲۴ بهمن ماه منزل عمویش ، فرهود اشتیاق مورد هجوم نیروهای امنیتی اصفهان قرار گرفت.

۱۳۸۹ بهمن ۲۷, چهارشنبه

چند عکس قديمی

آخرین خبرها از ایران



در ۹ بهمن ۱۳۸۹ (۲۹ ژانویه ۲۰۱۱)، آقایان احسان الله اشتیاق و سروش پزشکی، هر دو اهل اصفهان، زندانی شدند تا دوران یک سالۀ محکومیت خود را آغاز کنند. تعلیق ۵ سالۀ حکم یک سال زندان یکی دیگر از بهائیان اصفهان، آقای عنایت الله نعیمی، به ۷ سال تعلیق افزایش یافته است. این سه نفر در ۱۶ بهمن ۱۳۸۴ (۵ فوریه ۲۰۰۶) دستگیر و در ۱۴ اردیبهشت ۱۳۸۵ (۴ مه ۲۰۰۶) با قرار وثیقه آزاد شده بودند. دادگاه آنها در ۶ آذر ۱۳۸۵ (۲۷ نوامبر ۲۰۰۶) برگزار شد و هر کدام به یک سال زندان تعلیقی محکوم شدند. آنها در آبان ۱۳۸۹ (نوامبر ۲۰۱۰) برای شروع دوران محکومیت خود احضار شدند

اخیراً محل سکونت آقای چنگیز درخشانیان اهل قائم شهر بازرسی و برخی اشیای گران قیمت ضبط شد. در ۳۰ آذر ۱۳۸۹ (۲۱ دسامبر ۲۰۱۰) نیز محل سکونت او به دست مأموران وزارت اطلاعات بازرسی و کتب بهائی اش ضبط و خود او به دفتر محلی وزارت اطلاعات احضار شده بود.

اخیراً، آقای عادل فنائیان اهل سمنان، که در ۲۳ آبان ۱۳۸۹ (۱۴ نوامبر ۲۰۱۰) دستگیر و در ۷ آذر ۱۳۸۹ (۲۸ نوامبر ۲۰۱۰) با قرار وثیقه آزاد شده بود، به دفتر دادگستری احضار، بازجویی و پس از آن مرخص شد

۱۳۸۹ بهمن ۲۵, دوشنبه

تعالیم امر بهائی : ترک تعصبات

نطق حضرت عبدالبها در منزل مبارک - پاريس ١٣ نوامبر ١٩١١
هُو اللّه

از جمله اساس بهاء اللّه ترک تعصب وطنی و تعصب مذهبی و تعصب جنسی و تعصب سياسی است 
زيرا عالم بشر به مرض تعصب مبتلا شده و اين مرض مزمن است که سبب هلاک است * جميع اختلافات و جنگ‌ها و نزاع‌ها و خونريزي‌ها سببش اين تعصب است * هر جنگی که می‌بينيد يا منبعث از تعصب دينی است يا منبعث از تعصب جنسی يا منبعث از تعصب وطنی يا تعصب سياسي است * و تا اين تعصبات موجود عالم انسانی آسايش نيابد * لهذا حضرت بهاء اللّه مي‌فرمايد اين تعصبات هادم بنيان عالم انسانی است* (اول) نظر به اهل اديان نمایيد * اگر اهل اديان تابع خدا هستند و مطيع تعاليم الهی تعاليم الهی امر مي‌فرمايد ابداً نبايد تعصب داشت * زيرا تعاليم الهی صريحست که بايد نوع بشر با يکديگر به محبت معامله کنند و انسان هر قصوري‌است در خود ببيند نه در ديگری و هرگز خو را ترجيح به ديگری ندهد زيرا حُسن عاقبت مجهول است و نمي‌داند * چه بسيار انسان در بدايت حال نفس زکی بوده بعد منصرف از آن شده نظير يهودای اسخريوطی در بدايت بسيار خوب و در نهايت بسيار بد شد و چه بسيار که در بدايت بسيار بد است و در نهايت بسيار خوب مثل پولس حواری که در بدايت دشمن مسيح و در نهايت اعظم بنده مسيح * پس عاقبت حال انسان مجهول است در اين صورت چگونه مي‌تواند خود را ترجيح بر ديگری دهد * لهذا بايد که در بين بشر ابداً تعصبی نباشد نگويد من مؤمنم و فلان کافر نگويد من مقرب درگاه کبرياء هستم و آن مردود زيرا حسن خاتمه مجهول است * (ثانيا) اين‌که بايد بکوشد تا نادان را دانا کند اطفال نادان را به بلوغ برساند نفوس بد خلق را خوش خو کند نه اين که به او عداوتی داشته باشد بلکه بايد به کمال محبت او را هدايت کند *) و ثالث) تعصب جنسی است * اين مجرد وهم است زيرا خدا جميع ما را بشر خلق کرده کل يک جنسيم اختلافی در ايجاد نداريم امتياز ملی در ميان نيست جميع بشريم جميع از سلاله آدم هستيم * با وجود اين وحدت بشر چگونه اختلاف کنيم که اين آلمانی است اين انگليس است اين فرانسه است اين ترک است اين روم است اين ايراني است اين مجرد وهم است * آيا به جهت وهمی جائز است که نزاع و جدال کرد * فرقی را که خدا نگذاشته مي‌توان آن را اعتقاد نمود و اساس قرار داد * جميع اجناس سفيد و سياه و زرد و قرمز و ملل و طوائف و قبائل در نزد خدا يکسان است هيچ يک امتيازی ندارد مگر نفوسی که به موجب تعاليم الهی عمل نمايند بنده صادق مهربان باشند محبّ عالم باشند رحمت پروردگار باشند * اين نفوس ممتازند خواه سياه باشند خواه زرد خواه سفيد هر چه باشند در نزد خدا اين نفوس مقرّبند اين نفوس چراغ‌های روشن عالم بشرند و اين نفوس درختان بارور جنت ابهی هستند* لهذا امتياز بين بشر از جهت اخلاق و فضائل و محبت و عرفان است نه از جهت شرقی و غربی * (چهارم) تعصب سياسی است * نفوسی در عالم پيدا مي شوند که آرزوی تفرد دارند * اين نفوس فکرشان اين است که مملکت خويش را ترقی دهند و لو سایر ممالک خراب شود * لهذا به جميع وسائل تشبث نمايند و عاقبت لشکر کشند مملکتی را ويران کنند هزاران نفوس را به قتل رسانند تا يک نامی پيدا نمايند و گفته شود اين مدبّر و فاتح فلان مملکت است و حال اين که سبب شده که هزاران بيچارگان هلاک شده‌اند و هزاران خانمان خراب شده هزاران طفل بی پدر و مادر مانده * و اين فتوحات هم باقی نمي‌ماند بلکه يک روزی غالب مغلوب مي‌شود و مغلوب روزی آيد که غالب شود * به تاريخ مراجعت کنيد چه بسيار واقع شد که فرانسه بر آلمان غلبه کرد و بعد مغلوب شد و چه بسيار که انگليس به فرانسه غلبه کرد بعد از مدتی فرانسه غلبه نمود * پس اين غالبيت نمی‌ماند منقلب مي‌شود * مادام که باقی نيست چرا انسان تعلق به آن داشته باشد و سبب خونريزی شود و ابناء انسان را که بنيان الهی هستند هدم کند * اميدواريم در اين عصر نورانی اين تعصب‌ها نماند نورانيت محبت عالم را روشن کند فيض ملکوت اللّه احاطه نمايد رحمت پروردگار شامل کل گردد عالم انسانی از اين قيود آزادی يابد و متابعت سياست الهی کند زيرا سياست بشر ناقص است اما سياست الهی کامل است * ملاحظه کنيد جميع را خلق نموده و بجميع مهربان است و جميع را از فيض عنايت خود بهره و نصيب مي‌دهد * ما بندهء خدا هستيم بنده بايد متابعت مولای خود را به جان و دل نمايد * پس تضرّع و زاری و دعا به ملکوت الهی کنيد تا اين ظلمات زائل شود و نورانيت حقيقی جلوه نمايد