۱۳۹۰ خرداد ۷, شنبه

مناجاتی از حضرت عبدالبهاء

هُو اللّه


ای خداوند بيمانند به حکمت کبرايت اقتران در بين اقران مقدّر فرمودی تا سلاله انسان در عالم امکان تسلسل يابد و همواره تا جهان باقی به عبوديّت و عبادت و پرستش و ستايش و نيايش درگاه احديّتت مشغول و مألوف گردند وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلّا لِيَعْبُدُوْنَ   حال اين دو مرغ آشيانه محبّتت را در ملکوت رحمانيّتت عقد اقتران ببند و وسيله حصول فيض جاودان فرما تا از اجتماع آن دو بحر محبّت موج الفت بر خيزد و لآلی سلاله نجيبهء مقدّسه بر ساحل وجود ريزد مَرَجَ البَحْرَيْنِ يَلْتَقِيانِ بَيْنَهُما بَرْزَخٌ لا يَبْغِيانِ فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ يَخْرُجُ مِنْهُمَا الْلُّؤْلُؤُ وَ الْمَرْجانُ . ای خداوند مهربان اين اقتران را اسباب توليد دُرّ و مرجان رما انّک انت المقتدر العزيز الغفور الرّحمن الرّحيم .     ع ع

۱۳۹۰ اردیبهشت ۳۱, شنبه

لوح مبارک حضرت عبدالبهاء


هوالله
ای عبادِ حق و اماءِ رحمن،

عشق ز اوّل سرکش و خونی بُوَد
تا گریزد آنکه بیرونی بُوَد

از لوازم حبّ صادق، تحمل بلایا و مِحَن سابق و لاحِق است. عاشق مفتون همواره آغشته به خون است و مشتاق دیدار همیشه آوارۀ دیار. فَنِعمَ ما قال:

عاقلان خوشه چین از سِرّ لیلی غافلند
کین کرامت نیست جز مجنونِ خرمن سوز را

لهذا در جمیع قرون و اعصار، ابرار، هدفِ تیر بلا بودند و مقتولِ سیف جفا. گاهی جام بلا نوشیدند و گهی سمّ جفا چشیدند و دمی آسایش و راحت ندیدند و نَفَسی در بستر عافیت نیارمیدند؛ بلکه عقوبت شدید دیدند و بار محنت هر یزید کشیدند و در سجن و زندان دل از جهان و جهانیان بریدند. لهذا اکثر اولیای الهی در مشهد فدا شهید گردیدند.

صبح هُدی، حضرت اعلی در افقِ فدا افول فرمود؛ حضرت قدّوس به دلبر شهادت کبری، مانوس شد؛ جناب باب در قربانگاهِ عشق فتح باب نمود؛ حضرت وحید در میدان جانبازی، فرید گشت؛ جناب زنجانی در دشتِ بلا قربانی شد؛ حضرت سلطان الشهدا به مشهد فدا شتافت؛ جناب محبوب الشهدا در قربانگاهِ الهی بشارت کبری یافت؛ حضرت اشرف در معرض شهادت به شَرَف عظیم مشرّف گشت؛ حضرت بدیع در مورد فنا سُبحانَ رَبّیَ الاَبهی گفت؛ شهدای ارض "یاء" (یزد) صهبای شهادت کبری را به نهایت حلاوت نوشیدند، شهدای شیراز در میدان عشق با نغمه و آواز جانبازی نمودند. کشتگان دشت نیریز از جام لبریز سرمست گشتند؛ شهدای تبریز در میدان جانفشانی شوری انگیختند و رستخیزی نمودند؛ جانبازان مازندران ربّ اختِم عَلَینا هذِهِ الکأسَ الطّافحةَ بِالرّحیق فریاد نمودند؛ شهدای اصفهان به نهایت روح و ریحان جانفشانی کردند.

خلاصه، نوکِ خاری نیست کز خون شهیدان سرخ نیست و ارضی نیست که به دَمِ عاشقان رنگین نگردید. مقصود این است تا بدانید که تحمّل بلایا و محن و شهادت در سبیل ذوالمِنَن از آئین دیرین عاشقان است و منتهی آرزوی مشتاقان.

پس شکر کنید خدا را که از این ساغر، جرعه ای نوشیدید و از بلایای سبیل آن دلبر، سمّ قاتلی چشیدید. این زهر نه، شهد و شِکر است و این تلخ نه، قندِ مکرّر است... در هر دم باید صد شکرانه نمود که مورد بلا در سبیل هُدی شُدید و معرض جفا حبّاً بِحَضرت کبریا گردیدید. عاقلان از حلاوت این کأس، بی خبر و عاشقان از نشئۀ این باده، سرمست و پر طرب.

هر دیدۀ بینا که روی آن دلبر رعنا دید، آشفته گردید جانفشانی نمود و هر گوش شنوا که آن نغمۀ ربّانی بشنید، مستمع از فرط طرب جانبازی فرمود.

پروانۀ عشق، حول سراج الهی بال و پر بسوزد و سمندر حب در آتش عشق برافروزد. مرغ بیگانه را از حرارت این آتش بهره و نصیب نه و طیر ترابی را در این دریای الهی خوض و شنایی نیست. الحمدلله شما ماهیان این دریائید و مرغان این صحرا و پروانه های این شمع و بلبلان این چمن و عَلَیکُمُ البَهاء الاَبهی. ع ع"


مأخذ: مکاتیب حضرت عبدالبهاء، جلد 6، ص 127

۱۳۹۰ اردیبهشت ۲۶, دوشنبه

شصت و ششمین سال پیدایش آئین بهائی

بهائیان جهان صد و شصت و ششمین سال پیدایش آئین بهائی را جشن میگیرند

  
این روز مقدس، سالگرد رسالت حضرت باب است که در سال ۱٨۴۴ (۱۲۶۰ هجری قمری) اعلام فرمود که او پیامبر جدیدی است که از جانب پروردگار تأسیس عصری جدید و ظهور حضرت بهاءالله، پیامبر دیگری که موعود تمام ادیان الهی است، را به عالم مژده میدهد.
منزل حضرت باب در شهر شیراز، محلی که در آن این رسالت اعلام شد، برای بهائیان جهان مکان مقدسی است. اما سپاه پاسداران با کمک به انبوهی از مردم، این مکان مقدس را در سال ١٩۷٩ (سی سال پیش) تخریب نمود.
تقویم بدیع بهائی از سال ١٨۴۴ شروع میشود و امسال سال ۱۶۷ بدیع از آن تقویم است.
سالگرد رسالت حضرت باب یکی از ۹ روز مقدسی در سال است که بهائیان جهان به احترام این ایام از اشتغال به کار احتراز میکنند

۱۳۹۰ اردیبهشت ۱۷, شنبه

عکس حواریون حضرت بهاءالله



1. Mírzá Músá
2. Badí‘
3. Sultánu’sh-Shuhada’ (King of Martyrs)
4. Hájí Amín
5. Mírzá Abu’l-Fadl
6. Varqá
7. Mírzá Mahmúd
8. Hají Ákhúnd
9. Nabíl-i-Akbar
10. Vakílu’d-Dawlih
11. Ibn-i-Abhar
12. Nabíl-i-A’zam
13. Samandar
14. Mírzá Mustafá
15. Mishkín-Qalam
16. Adíb
17. Shaykh Muhammad-’Alí
18. Zaynu’l-Muqarrabín
19. Ibn-i-Asdaq