۱۳۹۰ بهمن ۸, شنبه

حضرت باب



حضرت باب: مبشر حضرت بهاءالله


در ۲۳ ماه می ۱۸۴۴ در شهر شيراز در ايران جوانی که ملقّب به باب بود اعلان کرد که پيغمبر الهی که همه جهان در انتظارش هستند ظاهر خواهد شد. لقب باب از اين جهت است که اگر چه حضرت باب خود مظهر مستقلّ الهی بود اعلان فرمود که مقصد اصليش آنست که مردم را برای ظهور کلّی الهی بعد از خود آماده نمايد. حضرت باب پس از اين اعلان بزودی دچار عذاب و ايذاء روحانيون مقتدر اسلامی گرديد. دستگير و مضروب شد و بزندان افتاد و بالاخره کمتر از شش سال بعد در ۹ جولای ۱۸۵۰ در ميدان عمومی شهر تبريز مقتول شد و ۲۰ هزار از پيروانش نيز طی کشتارهای متعدّد در سراسر ايران بقتل رسيدند و حال بنای باشکوهی با گنبد زرّين در کوه کرمل مشرف بر خليج حيفا و محاط به گلزارهای زيبا بنام مقام اعلی ساخته شده است که جسد مطّهر حضرت باب را در آغوش گرفته است.


حضرت باب مبشّر حضرت بهاءاللّه است که "حيات او يکی از مثالهای عالی شهامت است که نوع انسان بديدنش مفتخر گشته است". اين گفته يکی از نويسندگان برجسته فرانسه بنام نيکلا A.L.M. Nicolasدرباره پيامبر الهی است که در تاريخ بنام باب معروف است.


در نيمه قرن نوزدهم انتظار به ظهور الهی و رجعت موعود بسياری از مردمان جهان را فرا گرفت. مسيحيان بازگشت مسيح را انتظار ميکشيدند و مسلمانان با اشتياق فراوان منتظر "صاحب الزّمان" بودند و هر دو معتقد بودند که تحقّق وعده‌های کتب مقدّسشان و طلوع عصر جديد روحانی نزديک است.


در ايران در ۲۳ می ۱۸۴۴ باب جوان‌تاجری ادّعا کرد که اوست صاحب ظهور الهی که مقدّر است حيات روحانی نوع بشر را تغيير دهد و همه منتظرش هستند. حضرت باب اعلان فرمود که: "اى جهانيان نداى الهى را بشنويد که بر شما نور خدا از اين کتاب رحيق و آشکار تابان گشته تا آنکه براه سلم و راستى هدايت شويد." در جامعه ايران آنروز که از لحاظ معنوی ورشکسته بود حضرت باب با اين اعلان که تجدّد روحانی و ترقّی اجتماعی بايد بر اساس «حُبّ و رأفت» باشد «نه شدّت و سطوت» در تمام طبقات مردم آن کشور اميدی برانگيخت و هزاران نفر را پيرو خويش ساخت.


اين تاجر جوان نامش سيّد علی محمّد بود که لقب باب را اختيار فرمود که بمعنی "دَر" است و بيان فرموده ظهورش بمنزله بابی است که جهانيان را بظهور کلّی الهی که موعود جميع خلائق است بشارت ميدهد. از آثار مهمّه‌اش کتاب بيان است که موضوع اصليش بشارت به ظهور پيغامبر ديگر الهی که اعظم از اوست و بزودی ظاهر خواهد شد و رسالتش ظهور جديد آينده آن است که عصر صلح و سلام و عدل و داد را که موعود اديان يهود و مسيحيّت و اسلام و ساير اديان جهان است ظاهر و طالع خواهد ساخت.


حضرت باب آن مظهر الهی را که ظهورش را بشارت داد «من يظهراللّه» ناميد يعنی کسی را که خدا ظاهر خواهد ساخت و فرمود: "آنچه نوشته‌ام جوهرى در ذکر او بيشتر نيست زيرا که او برتر از آن است که باشاره من بآنچه در بيان نازل شده است نمايان گردد." حضرت باب هدف اصلی از ظهورش را چنين توصيف کرد: «و کلّ ظهورات و ظهور قائم آل محمّد (ص) از براى من يظهرالله خلق شده.» و اصل ثمره هر عمل انسان معرفت آن مظهر کلّی موعود الهی است. و «کلّ دين نصرت او است." براى حضرت باب تاريخ بشر به يک دوران بحرانى رسيده بود و او آن کسى بود که "در فضاى بيان ندا ميکرد" و به بشريّت اعلام مينمود که وارد دوران بلوغ جمعى مىشود.


حضرت باب در سراسر آثارش به پيروان خويش تأکيد فرمود که مراقب باشند به محض آنکه آن مربّی موعود اظهار امر نمايد او را بشناسند و در طلبش درآيند و پيروان خويش را سفارش نمود که با "چشم روح" ببينند نه با "ديده اوهام" و اگر کسی بخواهد لايق معرفت من يظهره اللّه باشد بايد کاملاً موازين معنوی جديدی بيابد و بدرجه‌ای از حسن اخلاق برسد که مثلش را چشم روزگار نديده است: «قلوب خود را از آمال و آرزوهاى دنيوى پاک کنيد و باخلاقى الهى خود را مزيّن و آراسته نمائيد... امروز روزى است که بواسطهء قلب طاهر و اعمال حسنه و تقواى خالص هر نفسى ميتواند بساحت عرش الهى صعود نمايد و در درگاه خداوند مقرّب شود و مقبول افتد.»


در بسياری از آياتش حضرت باب بنام و نشان موعود منتظر اشاره فرمود : "خوشا آنکه به نظم بهاءالله ناظر گردد و بشکرانه پروردگارش پردازد زيرا آن نظم پديدار خواهد شد براى آن خداوند شک و ترديدى در بيان ننهاده است." و اينکه: "چون آفتاب بها از افق بقا دميد در پيش عرش او حاضر شويد." ميرزا حسين علی يکی از وجوه پيروان باب که در تاريخ بنام بهاءاللّه معروف است در اجتماع بابيان در ۱۸۴۸ لقب «بهاء» بخود گرفت که بعداً حضرت باب آن لقب را تأئيد فرمود.


از بعضی جهات رسالت حضرت باب را ميتوان با يحيی تعميد دهنده در تأسيس دين مسيح مقايسه نمود. حضرت باب مبشّر حضرت بهاءاللّه بوده و رسالت عمده‌اش آن بود که راه را برای ظهور بهاءاللّه هموار فرمايد لهذا بهائيان ظهور حضرت باب را مترادف با تأسيس دين بهائی ميشمرند. مقصد از ظهور باب در ۱۸۶۳ با اعلان حضرت بهاءاللّه که اوست موعود منتظر بر آورده شد. حضرت بهاءالله بتصديق از حضرت باب ميفرمايد که: "باسمش ندا نمود و به ظهور اعظمش که بآن افق عالم منوّر شد بشارت داد." ظهور حضرت باب در تاريخ اديان بمنزله پايان "دور نبوّت" و آغاز "کور و عصر جديد" است.



در عين حال حضرت باب مؤسّس دينی مستقلّ بود. دين بابی جامعه‌اى از پيروان خويش بوجود آورد، صاحب کتاب بود و در تاريخ اثر مشخّص خود را باقی گذارد و آثار بهائی تأئيد مينمايد که: «ما به الامتياز ظهور حضرت بهاءالله تنها در عظمت دعوى بلندش نيست بلکه از جملهء مميّزاتش، که امر بهائى را بيهمتا ساخته، عظمت مقام مبشّر اوست، زيرا حضرت باب را پيروان حضرت بهاءالله فقط منادى ملهم ظهور بهائى نميشناسند بلکه حضرتش را مظهر ظهور الهى دانند و اعتقادشان بر اينست که هر چند دورهء اجراى احکام شريعت حضرت باب کوتاه بود، حضرتش به قوائى از جانب پروردگار مخصّص بود که دو مؤسسين ساير اديان ديده نشده است. و نه تنها طلايهء ظهور حضرت بهاءالله محسوب بود بلکه خود صاحب وحى الهى و داراى رتبهء انبياى اولو العزم بود.» حضرت باب جامعه ايرانی را باصلاح و تجدّد روحانی و اخلاقی و ارتقاء مقام زن و برانداختن فقر دعوت فرمود و از اين راه با پيغمبران گذشته که هر يک باعث تجدّدی بودند شريک و سهيم بود. امّا يک تفاوت داشت يعنی بر خلاف پيغمبران گذشته که قرار بود مدّت درازی را در آينده ايّام انتظار کشند تا زمانى که «جهان از معرفت خداوند پُر خواهد بود،» حضرت باب نفس ظهورش مؤيّد آن بود که "صبح موعود خدا" دميده است.


مردم ايران که اوّل بار ندايش را شنيدند دل و جانشان مسدود بود و هنوز در قرون وسطی ميزيستند. حضرت باب علاوه بر لزوم تجدّد روحانی تعاليم ديگرش نيز از قبيل ترويج تعليم و تربيت و فرا گرفتن علوم نافعه در جوّ آن روز ايران واقعاً انقلابی بود. از اين روی با اعلان اينکه آئين او آئين تازه‌ايست و مستقلّ است حضرت باب پيروانش را مدد کرد که از چارچوب اسلام بيرون آيند و حاضر و آماده برای ظهور حضرت بهاءاللّه گردند.


ملاّ حسين بشروئی از طبقه روحانيّون ايران اوّلين ملاقات خويش را با حضرت باب چنين وصف ميکند: «بعد از وصول بعرفان مظهر الهى بجاى جهل علم و دانش ربّانى و در عوض ضعف قوّت و قدرت عجيبى در وجود من پيدا شد بطوريکه خود را داراى توانائى و تهوّر فوق‌العاده ميديدم و يقين داشتم که اگر تمام عالم و خلق جهان بمخالفت من قيام نمايند يک تنه بر همه غالب خواهم شد. جهان و آنچه در آن هست مانند مشتى خاک در چشمم جلوه مينمود و صداى جبرئيل را که پنداشتم در من تجسّم يافته ميشنيدم که بخلق عالم ميگفت: `اى اهل عالم بيدار شويد زيار صبح روشن دميده.`»


پيام حيات بخش حضرت باب از راه نشر توقيعات و تفاسير و آثار دينی و عرفانيش تأثير مينمود ولی معدودی چون ملاّ حسين حضوراً صدايش را ميشنيدند و از ندايش باخبر ميشدند. يکی از پيروانش راجع بتأثير صدای حضرت باب چنين مينويسد: «در حين نزول آيات لحن زيباى حضرت باب در دامنهء کوه بگوش ميرسيد و صداى آن بزرگوار منعکس ميگرديد چه نغمهء زيبائى بود و چه لحن مؤثّر روح افزائى، در اعماق قلب اثر ميکرد، موجب اهتزاز روح ميشد، هيجان غريبى در وجود انسان توليد مينمود.»


صراحت اعلان امر باب که جامعه بکلّی جديدی را پيش بينی ميکرد در دل ارباب دين و اهل مناصب در حکومت رعب و وحشتی ايجاد کرد، در نتيجه بزودی حضرت باب دچار ايذا و عذاب گرديد. هزاران نفر از پيروان باب را طی کشتارهای مخوفی مقتول ساختند شهامت اخلاقی بابيان در مقابل ظلمهای فاحش را بعضی از ناظران غربی در مقالاتی انتشار دادند. روشنفکران اروپائی از قبيل ارنست رنان، لئو تولستوی، سارا برنهاردت و کنت گوبينو بسيار از اين نمايش روحانی که در صحنه سرزمينی تاريک صورت ميگرفت عميقانه تحت تأثير قرار گرفتند و داستان نجابت و بزرگی تعاليم و وقايع حيات حضرت باب و حماسه پيروان قهرمانش نقل مجالس بزرگان اروپا گرديد. پيروانى چون طاهره، شاعر بزرگ ودلاورى بابى که در حين شهادت خطاب به نفسى که در توقيف او قرار داشت بکمال شجاعت اظهار نمود، «قتل من در دست شماست هروقت اراده نمائيد بنهايت سهولت انجام خواهيد داد ولى بيقين مبين بدانيد که تقدّم و آزادى نسوان هرگز ممنوع نشود و با اينگونه اعمال پيشرفت و حرکت باز نماند،» با ندای حضرت باب بسرعت در اقطار جهان منتشر شد.


مخالفان حضرت باب می انديشيدند و ميگفتند که باب فقط کافر نيست بلکه ياغی نيز هست. اولياء حکومت تصميم بر قتل حضرت باب گرفتند و در ۹ جولای ۱۸۵۰ مقصود خويش را عملی ساختند و در حياط سربازخانه تبريز تير باران نمودند. قريب به ده هزار نفر بر بالای بامهای سربازخانه و خانه های اطراف جمع شده بودند. حضرت باب را با يکی از پيروان جوانش با دو رشته طناب در مقابل ديواری بهم بستند. يک گروه ۷۵۰ نفری از فوج ارامنه در سه صف و هر يک مرکب از ۲۵۰ سرباز به تير اندازی پرداختند. دود باروت در اين شليک بقدری غليظ بود که چشم مردم جائی را در آن فضا نمی ديد.


شرح اين اعدام را سر جوستين شيل وزير مختار و فرستاده فوق العاده ملکه ويکتوريا در طهران در ۲۲ جولای ۱۸۵۰ در نامه ای خطاب به لرد پالمرستون وزير امور خارجه بريطانيا چنين نوشته است: "چون دود و گرد و خاک پس از شليک فرو نشست باب از ديدگان غايب شده بود و مردمان پنداشتند که به آسمان صعود نموده است گويا گلوله به طنابی که او را آويخته بودند اصابت کرده بود. بار ديگر او را از محلّش يافته بار ديگرش بگلوله بستند."


بعد از تير اندازی اوّل حضرت باب دوباره به حجره ئی که قبلاً در آن محبوس بود مراجعت فرمود و در آن از آخرين وصايايش با پيروان خويش سخن ميگفت. در بار اوّل وقتی که فرّاشان آمدند که او را به ميدان اعدام ببرند حضرت باب بايشان اظهار داشت که تا سخنانش را تمام نکند هيچ "قوّه زمينی" قادر نيست که آسيبی باو برساند. بار دوّم که فرّاشان آمدند بآنان فرموده: «حال هر چه ميخواهيد بکنيد که بمقصود خواهيد رسيد.»


دوباره حضرت باب و جوان همراهش را به ميدان اعدام آوردند. امّا فوج ارامنه از تيراندازی مجدّد ابا کردند لهذا فوج مسلمانی را آورده و تيراندازی را بانجام رساندند. اين بار هر دو جسد شرحه شرحه گشت و گوشت و استخوانشان بهم ممزوج گرديد امّا شگفت آنکه به صورتهايشان آسيبی نرسيد. "بيت معنوی" را که از جمله القابی بود که حضرت باب برای خويش اختيار فرمود ظاهراً خراب کردند. آخرين سخنان حضرت باب به جمعيّتی که به تماشا آمده بودند چنين بود: "ای مردم غافل! اگر بمن ايمان ميآورديد هر يک از شما از اين جوان که رتبه‌اش اجل از شماست پيروی ميکرديد و خود را در راه من فدا مينموديد روزی فرا خواهد رسيد که مرا خواهيد شناخت امّا آنروز ديگر در ميان شما نخواهم بود."

کتب روحی 1-7 برای دانلود



کتب روحی يک تا هفت برای دانلود

بعد از کليک بر روی لينک به پايين صفحه برويد و روی
slow download
 کليک کنيد

کتاب روحی 1
کتاب روحی 2
کتاب روحی 3-1
کتاب روحی 3-2
کتاب روحی 4
کتاب روحی 5
کتاب روحی 6
كتاب اول : تاملاتي برحيات روح انساني
كتاب دوم : قيام به خدمت
كتاب سوم : آموزش كلاسهاي اطفال ، كلاس اول
كتاب چهارم : دومظهر ظهورالهي
كتاب پنجم : آموزش كلاسهاي اطفال ، كلاس دوم وسوم
كتاب ششم : نشرنفحات الله
كتاب هفتم : بايكديگردرسبيل خدمت مشي نمائيم
كتاب هشتم : عهد وميثاق
كتاب نهم : سعادت خانواده

۱۳۹۰ دی ۱۳, سه‌شنبه

ایّام محرمه در تقویم بهائی

ایّام محرمه در تقویم بهائی
در هر سال بهائی ۹ روز به نام ایّام محرّمه وجود دارد که در آن روزها بهائیان کار اداری، مالی و تجاری را تعطیل می‌کنند. این روزها یادبود مهمترین روزها و وقایع تاریخ امر بهائی هستند که از این ایّام میتوان عید رضوان که سلطان اعیاد است را نام برد و همچنین عید نوروز که آغار گر سال جدید بهائی است.

۱ فروردین (یوم محرمه)

عید نوروز

عید صیام یا نوروز یکی از ایام محرمه در دیانت بهائی است که حضرت باب آنرا در کتاب بیان به عنوان عید مقرر کرده اند و حضرت بهاءالله نیر در کتاب اقدس این مسئله را تائید کرده‌ اند. تقویم بهائی دارای ۳۶۵ و یا ۳۶۶ روز در سالهای کبیسه است که عید نوروز آغاز کننده سال جدید بهائی میباشد.

۱ اردیبهشت، ۱۲۴۲ (یوم محرمه)

اظهار امر حضرت بهاءالله در باغ رضوان بغداد عید اعظم رضوان

در ۲۱ آوریل سال ۱۸۶۳ میلادی پیش از آنکه حضرت بهاءالله را از بغداد به اسلامبول تبعید کنند ایشان در خارج شهر بغداد در باغی به نام نجیبیه رسالت روحانی خویش را به عموم همراهانشان اعلام فرمودند و گفتند موعودی هستند که حضرت باب و جکیع انبیاء پیشین به ظهورشان بشارت دادند. حضرت بهاءالله به همراه ۱۱ نفر از خانواده شان و ۲۶ نفر از مؤمنین ۱۲ روز را در باغ رضوان ماندند که اوّلین روز آن را روز اوّل عید رضوان یا عید گل مینامند و روزهای نهم و دوازدهم آن هم از ایام محرمّه میباشد، پس از ۱۲ روز ماندن در باغ نجیبیه (رضوان) آنجا را به طرف استانبول ترک میکند.این ایّام سرور انگیزترین ایّام متبرکه و تعطیلات دینی بهائی است.

۹ اردیبهشت، ۱۲۴۲ (یوم محرمه)

نهم عید رضوان

در نهمین روز عید رضوان مطابق با نهم اردیبهشت ماه ۱۱ نفر از عائلهء حضرت بهاءالله و ۲۶ تن از پیروانشان به باغ نجیبیه خارج شهر بغداد در ساحل رود دجله وارد شدند و این ایام که از ۲۱ آوریل (اوّل اردیبهشت) آغاز و تا ۲ می (دوازدهم اردیبهشت) ادامه دارد سرور انگیزترین ایّام متبرکه و تعطیلات دینی بهائی است که جشن گرامیداشت ایام اظهار امر جمال مبارک است.

۱۲ اردیبهشت، ۱۲۴۲ (یوم محرمه)

دوازدهم عید رضوان

در عصر ۲ می سال ۱۸۶۳ میلادی پس از ۱۲ روز اقامت در باغ نجیبیه (رضوان) حضرت بهاءالله به همراه ۱۱ نفر از خانواده شان و ۲۶ نفر از مؤمنین آن مکان را به سمت اسلامبول ترک نمودند.

۲ خرداد، ۱۲۲۳ (یوم محرمه)

اظهار امر حضرت باب

اظهار امر حضرت اعلی جل ذکره نزد باب الباب (جناب ملّاحسین) در شب چهارشنبه پنجم جمادی الاولی مطابق ۲۳ می ۱۸۴۴

۹ خرداد، ۱۲۷۱ (یوم محرمه)

صعود حضرت بهاءالله

۱۸ تیر، ۱۲۲۹ (یوم محرمه)

شهادت حضرت باب در تبریز

حضرت رب اعلی و جناب انیس در زمان ناصرالدین شاه به فرمان امیرکبیر در روز ۲۸ شعبان ۱۲۶۶ برابر با ۹ ژوئیه ۱۸۵۰ و ۱۸ تیر ۱۲۲۹ در میدان سربازخانه تبریز تیرباران شدند که در این واقعه مهم تاریخی میتوان به عدم موفقیت به کشتن حضرت باب و انیس در بار اول به وسیله فوج ناصری سام‌خان ارمنی با ۷۵۰ سرباز، در ۳ صف، هر صف ۲۵۰ نفر اشاره کرد که پس از تیرباران و فرو نشستن گرد و غبار و دود باروت، دیدند که حضرت باب از نظرها غایب شده ‌اند، سام‌خان فوج خود را برداشته و برد و آقاجان بیک خمسه‌ای سرتیپ فوج خاصّه، مامور این اقدام شد که منجر به شهادت حضرت رب اعلی گردید، در این بار پس از تیرباران سینه باب و محمد علی از ضرب گلوله‌ها یکی شده بود و صورتشان اندکی آزرده شده بود.

۲۷ مهر، ۱۱۹۸ (یوم محرمه)

میلاد حضرت باب در شیراز

۲۱ آبان، ۱۱۹۶ (یوم محرمه)

میلاد حضرت بهاءالله در طهران

حضرت بهاءالله (میرزا حسینعلی نوری) شارع دیانت بهائی در تاریخ ۱۲ نوامبر ۱۸۱۷ برابر با ۲۱ آبان ۱۱۹۶ در طهران و در خانواده‌ای ثروتمند متولد شدند. پدرشان میرزا بزرگ نوری از رجال دوره فتحعلی شاه و مردی ادیب و خطاط بودند که در دربار شاه ایران منصبی عالی داشتند. با ندای حضرت باب در سال ۱۸۴۴ میلادی برابر با ۱۲۲۳ شمسی در سن ۲۷ سالگی به پیروان او پیوستند و در سال ۱۸۵۱ پس از شهادت حضرت باب ایشان را به کربلا تبعید کردند و سپس از آنجا به استانبول، ادرنه و در آخر به زندان شهر عثمانی یعنی عکا واقع در اراضی فلسطین تبعید شدند. جمال مبارک درسن ۷۵ سالگی در سال ۱۸۹۲، ۷۰ روز پس از نوروز صعود نمودند و آرامگاهشان در شهر عکا به نام روضه مبارکه قبله بهائیان عالم است.