۱۳۹۲ دی ۲۸, شنبه

طلب فضل و احسان




هُو الابهی

  ای يزدان رحمن جانم فدای خاک آستانت بوی خوشی به مشامم رسان و به کوی خويش دلالت فرما بيچاره ام چاره ئی کن آواره ام دل صد پاره ئی ده مُونس جانم باش و راحت و مسرّت وجدانم گرد چون عنايت کنی انس است و چون عدالت نمائی وحشت است توئی رحيم و کريم و مهربان .    ع ع

۱۳۹۲ دی ۱۴, شنبه

هُو اللّه


   ای خدای پر عطای ذوالمنن واقف جان و دل و اسرار من در سحر ها مونس جانم توئی مطّلع بر سوز و حرمانم توئی هر دلی پيوست با ذکرت دمی جز غم تو می نجويد محرمی خون شود آن دل که بريان تو نيست کور به چشمی که گريان تو نيست در شبان تيره و تار ای قدير ياد تو در دل چو مصباح منير از عناياتت به دل روحی بدم تا عدم گردد ز لطف تو قدم در لياقت منگر و در قدر ها بنگر اندر فضل خود ای ذوالعطا اين طيور بال و پر اشکسته را از کرم بال و پری احسان نما .       ع ع