عنایات الهی
گر عنایات الهی چند روزی دیر شد
شُکْر ِ ذاتش را که اکنون قسمتم یک تیر شد
می کِشم از استخوان و می نهم بر دیدگان
بازْ گَر تیری به قصدِ سینه ام تدبیر شد
تیر حسرت بدتر از تیر جفایم می کُشد
از چه رو قتلم برای مدتی تاخیر شد
از همان پیدای عمر از جور این نابخردان
دلْ ز بَس نامردمی ها دید، از جان سیر شد
روزگاری ناله ها کردم به درگاه خدا
ای خدا آن ناله های زار بی تاثیر شد
دیشب اندر خواب دیدم پرگشادم سوی دوست
طالعم خوابید کاین خوابم غلط تعبیر شد
بعد از این هم باز می مانم به راهش منتظر
بلکه تیر دیگری از جانِبَش تقدیر شد
نیمی از خونم اگر در راه عشقش ریخت ریخت
نیمهء دیگر به فرّ دولتش تطهیر شد
گر شدم رسوای عشق دوست پیش خاص و عام
در جهان، نامم به یُمن عشقْ عالمگیر شد
عشقْ عاشق را به هر نحوی تواند می کُشد
غم مخور گر با سَنان یا نیزه یا شمشیر شد
"نابتا" ویرانۀ دل را ز بیخ و بن بسوز
زانکه هر ویرانْ چو بگذشتی ز حَدْ تعمیر شد
گر عنایات الهی چند روزی دیر شد
شُکْر ِ ذاتش را که اکنون قسمتم یک تیر شد
می کِشم از استخوان و می نهم بر دیدگان
بازْ گَر تیری به قصدِ سینه ام تدبیر شد
تیر حسرت بدتر از تیر جفایم می کُشد
از چه رو قتلم برای مدتی تاخیر شد
از همان پیدای عمر از جور این نابخردان
دلْ ز بَس نامردمی ها دید، از جان سیر شد
روزگاری ناله ها کردم به درگاه خدا
ای خدا آن ناله های زار بی تاثیر شد
دیشب اندر خواب دیدم پرگشادم سوی دوست
طالعم خوابید کاین خوابم غلط تعبیر شد
بعد از این هم باز می مانم به راهش منتظر
بلکه تیر دیگری از جانِبَش تقدیر شد
نیمی از خونم اگر در راه عشقش ریخت ریخت
نیمهء دیگر به فرّ دولتش تطهیر شد
گر شدم رسوای عشق دوست پیش خاص و عام
در جهان، نامم به یُمن عشقْ عالمگیر شد
عشقْ عاشق را به هر نحوی تواند می کُشد
غم مخور گر با سَنان یا نیزه یا شمشیر شد
"نابتا" ویرانۀ دل را ز بیخ و بن بسوز
زانکه هر ویرانْ چو بگذشتی ز حَدْ تعمیر شد